جدول جو
جدول جو

معنی هفا - جستجوی لغت در جدول جو

هفا
(هََ)
باران که باری بارد و باری ایستد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هفال
تصویر هفال
(پسرانه)
رفیق (نگارش کردی: هها)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از صفا
تصویر صفا
(پسرانه)
یکرنگی، خلوص، صمیمیت، نام یکی از گوشه های موسیقی ایرانی، نام کوهی در مکه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هدا
تصویر هدا
(دخترانه)
هدی، هدایت کردن، هدایت، راهنمایی، راه درست و مسیر درست
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هما
تصویر هما
(دخترانه)
فرخنده، مبارک، مرغ سعادت، نام دختر گشتاسب پادشاه کیانی و خواهر اسفندیار، پرنده ای با جثه بزرگ که قدما می پنداشتند سایه اش بر سر هر کسی بیفتد به سعادت و خوشبختی میرسد، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر بهمن اسفندیار ملقب به چهرزاد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شفا
تصویر شفا
(پسرانه)
بهبود یافتن از بیماری، تندرستی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از وفا
تصویر وفا
(دخترانه و پسرانه)
پایدار بودن در قول و قرار، تعهد و دوستی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هلا
تصویر هلا
حرف ندا به معنای ای، ایا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کفا
تصویر کفا
سختی، مشقت، رنج، محنت، دلتنگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هدا
تصویر هدا
راهنمایی، رستگاری، راستی، راه راست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هفت
تصویر هفت
مقداری از آب یا آشامیدنی دیگر که به یک بار فرو دهند، جرعه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قفا
تصویر قفا
پشت گردن، پس سر، پس، دنبال، پشت سر
قفا خوردن: پس گردنی خوردن
قفا زدن: پس گردنی زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جفا
تصویر جفا
جور، ستم، کنایه از ناسزا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هجا
تصویر هجا
کوچک ترین واحد زبان شامل صامت و مصوت، بدگویی کردن، بدی کسی را گفتن، معایب کسی را شمردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هفت
تصویر هفت
شش به علاوۀ یک، عدد «۷»
در موسیقی از شعبه های بیست و چهارگانۀ موسیقی ایرانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شفا
تصویر شفا
تندرستی دادن، کسی را از بیماری رهانیدن، تندرست ساختن، بهبود و رهایی از مرض، جمع اشفیه، دوا، دارو، درمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شفا
تصویر شفا
بقیۀ ماه پیش از آنکه ناپدید شود، کنارۀ چیزی، لبۀ چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صفا
تصویر صفا
صمیمیت، یکرنگی، پاک، روشن و خالص شدن، تفریح، خوشی و خرمی، در موسیقی گوشه ای در دستگاه شور، پاکی، پاکیزگی، روشنی
صفا دادن: زدودن چیزی و به آن جلا و رونق دادن، پاک و پاکیزه کردن
صفا داشتن: باصفا بودن، دارای لطف و طراوت بودن، ضمیر پاک داشتن
صفا کردن: شادی و خوشی کردن، صلح کردن، آشتی کردن، سازش کردن، برای مثال بیار باده و آماده ساز مجلس عیش / که شیخ صومعه با نفس خود صفا کرده ست (عرفی - ۲۱۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هذا
تصویر هذا
اسم اشاره، این، اشاره به شخص یا شیء نزدیک
فرهنگ فارسی عمید
(هََ فْ فا فَ)
ریح هفافه، باد خوش و آرمیده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، و نیز بادی که در وزیدن شتابان بود. (از اقرب الموارد) ، عین هفافه، چشم درخشان تیزنظر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(هََ فْ فا نی ی)
منسوب به هفان. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(هَِ تُ)
رب النوع آتش زیر زمین به عقیدۀ یونانیان قدیم. (از ایران باستان پیرنیا ص 406)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
از سبکی پریدن. (منتهی الارب). پریدن از سبکی و فرودآمدن و افتادن و خرد شدن. (اقرب الموارد) ، سخن بسیار و بی اندیشه گفتن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، پست شدن، کم شدن چیزی، باریک گشتن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(هََ فْ فا)
خران چست و سبک. (منتهی الارب). طیاش. (اقرب الموارد) ، سایۀ سرد و سایۀ آرمیده و سایۀتنک. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، بال سبک در پریدن. (منتهی الارب). بالهای سبک پرواز. (ازاقرب الموارد) ، پیراهن تنک شفاف براق و درخشنده و سبک. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حفا
تصویر حفا
باز داشتن، بر زمین افکندن لویی تک بیخ تک نیکویی
فرهنگ لغت هوشیار
پوشیدگی نهفتگی پنهانی نهانی پنهان پوشش، رگو چادر زنان پوشیده شدن نهفته گشتن، پوشیدگی نهانی نهفتگی مقابل ظهور
فرهنگ لغت هوشیار
بشازش درمان بهبودی تندرستی، داروی دل بهبود یافتن از بیماری، بهبودی رهایی از مرض، دوا درمان، جمع اشفیه، تندرستی و بهبود از مرض، بهبود پذیر
فرهنگ لغت هوشیار
دوستی یکرنگ یکرنگی، بی آلایشی، شادابی، گلگشت، یکی از گوشه های شور صافی شدن، پاک و بی غش و بی کدورت شدن، پاکیزگی مقابل کدورت تیرگی. یا از صفا افتادن، بی رونق شدن، یا صفا ذهن. استعداد نفس آدمی برای استخراج امر مطلوب، خلوص یکرنگی صمیمیت، تمییزی نظافت، طراوت، آشتی صلح، تفرج تماشا، یکی از گوشه های شور، صافی شدن، روشنی، پاکیزگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جفا
تصویر جفا
بی مهری، بی وفائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دفا
تصویر دفا
خمیدگی کوژی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رفا
تصویر رفا
رفوگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جفا
تصویر جفا
ظلم، جور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هجا
تصویر هجا
واج
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شفا
تصویر شفا
بهبود، درمان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هتا
تصویر هتا
حتا، حتی
فرهنگ واژه فارسی سره