- هضیم
- ستم رسیده، شکم باریک: زن، غنچه
معنی هضیم - جستجوی لغت در جدول جو
- هضیم ((هَ ض))
- ستم دیده، زن باریک شکم، غنچه ناشکفته
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ستم، خشم، خوراک مرده خوارکی که در سوک پزند
ساختمان سنگی سنگ چین
خورده جویده، بران
سرگردان، سرگشته، متحیر
عنصر گازی سبک، بی رنگ، بی بو، که برای پر کردن بالن ها و در جوش کاری کاربرد دارد
چرم سپید که برآن نویسند، کیسه چرمین، جامه دان چرمین، گستردنی، دوالباف
تندر غرنده، اسپ شیهه کش، باران دمریز
از ریشه پارسی هلام هلیم هریسه، چسبنده دوسنده: چون هلیم
داروی گوارش گوارنده، پر هزینه پر ریخت و پاش مرد، شیر بیشه
خلش
ظلم و ستم، بیدادگری، جور کردن
تحلیل غذا در معده، گوارش
ظلم، ستم
تحلیل غذا در معده و درآوردن آن به صورتی که قابل جذب باشد، گوارش
Digestion
digestão
digestión
trawienie
пищеварение
травлення
spijsvertering
Verdauung
digestion
digestione
sindirim