جدول جو
جدول جو

معنی هصر - جستجوی لغت در جدول جو

هصر
(هََ صِ / هَُ صَ)
شیر بیشه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
هصر
(قَلْ لَ)
کشیدن. (منتهی الارب). جذب. (از اقرب الموارد) ، خمانیدن. (منتهی الارب). اماله. (از اقرب الموارد) ، شکستن، پیچیدن چیز تر و تازه همچو شاخ درخت و مانندآن را بی جدایی، یا عام است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، پیچیدن هر چیزی را. (منتهی الارب) ، به تیر زدن همباز را، شکستن شیر فریسۀ خود را. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هور
تصویر هور
(دخترانه)
خورشید، آفتاب، خور، خورشید، از شخصیتهای شاهنامه، نام دانایی پرهیزکار در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نصر
تصویر نصر
(پسرانه)
یاری، مدد، پیروزی، ظفر، نام سوره ای در قرآن کریم، نام یکی از پادشاهان سامانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هذر
تصویر هذر
سخن بیهوده و بد گفتن، بیهوده گویی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هدر
تصویر هدر
باطل، ضایع و بربادرفته
هدر دادن: از بین بردن، ضایع کردن
هدر رفتن: از بین رفتن، ضایع شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بصر
تصویر بصر
بینایی، حس بینایی، چشم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هجر
تصویر هجر
دوری و جدایی از کسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هسر
تصویر هسر
یخ، آبی که از شدت سردی بسته و سفت شده باشد، هسیر، هتشه، کاشه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هبر
تصویر هبر
چرک زخم، مادۀ سفید رنگی که از دمل و زخم بیرون می آید و مرکب از مایع سلول های مرده، باکتری ها و گلبول های سفید است، رم، ریم، سیم، سخ، شخ، وسخ، پیخ، پژ، فژ، کورس، کرس، کرسه، هو، بخجد، بهرک، خاز، درن، قیح، کلچ، کلخج، کلنج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صهر
تصویر صهر
قرابت، خویشی، شوهر دختر یا شوهر خواهر، داماد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قصر
تصویر قصر
خواندن نماز چهار رکعتی به صورت دو رکعتی در سفر
خانۀ بسیار مجلل، کاخ، کوشک، مفرد واژۀ قصور
بازداشتن، کوتاه کردن، کوتاهی، کوتاه بودن
در علوم ادبی در علم عروض اسقاط حرف ساکن از سبب خفیف آخر رکن و ساکن کردن ماقبل آن چنان که از فاعلاتن فاعلات باقی بماند و نقل به فاعلان شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مصر
تصویر مصر
مرز و سرحد بین دو زمین، ناحیه، شهر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مصر
تصویر مصر
کسی که در امری اصرار و پافشاری کند، اصرار کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حصر
تصویر حصر
دور چیزی را گرفتن، احاطه کردن مثلاً حصر آبادان
شمارش کردن
انحصار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هار
تصویر هار
مبتلا به مرض هاری مثلاً سگ هار
کنایه از بسیار عصبانی
رشتۀ مروارید، گردن بند مروارید
مهره های گردن، گردن، برای مثال گزید از سواران برون از هزار / بر آن باد پایان آهخته هار (فردوسی - لغت نامه - هار)
سرگین، مدفوع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حصر
تصویر حصر
در نطق و سخن درماندن، تنگدل شدن، تنگدلی، بخل، عجز در سخن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نصر
تصویر نصر
یاری کردن، یاری، یاری کننده، صد ودهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۳ آیه، إذا جاء، تودیع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هور
تصویر هور
خورشید، آفتاب، برای مثال نور گیتی فروز چشمۀ هور / زشت باشد به چشم موشک کور (سعدی - ۱۲۸)، ستاره، بخت، طالع، برای مثال ز بیژن فزون بود هومان به زور / هنر عیب گردد چو برگشت هور ی به یکبارگی تیره شد هور تو / کجا شد چنان مردی و زور تو (فردوسی - ۴/۵۲)
فرهنگ فارسی عمید
(مِ صَ)
شیر بیشه. مهصار. مهصیر. (منتهی الارب). اسد. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هَُ صَ رَ)
شیر بیشه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هََرَ / هََ صَ رَ)
مهرۀ افسون است که زنان با خود دارند و بدان مردان بند کنند. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بصر
تصویر بصر
بینائی، چشم
فرهنگ لغت هوشیار
فرا گرفتن همه را بخیل، مردی گران جان که هیچ خیر ندهد بخیل، مردی گران جان که هیچ خیر ندهد احاطه، محاصره احاطه، محاصره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شصر
تصویر شصر
بره آهو آهو بره یکماهه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خصر
تصویر خصر
سرد سرما سرد شدن میان کمر، راه میان بر سرد سرما سرد شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صهر
تصویر صهر
خویشاوندی، شوهر خواهر مرد، داماد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عصر
تصویر عصر
روز، یوم، آخر روز تا هنگام غروب، روزگار و زمانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قصر
تصویر قصر
کاخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصر
تصویر مصر
اصرار کننده
فرهنگ لغت هوشیار
یاری، نصرت، مظاهرت، فتح، پیروزی، ظفر یاری، عون، مظاهرت، نصرت، پیروزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هبر
تصویر هبر
گوشت لخم بی استخوان چرک زخم ریم: (کس چوچاهی است پرزخون وهبر مردم ازوی چه کاریابد وفرک) (پوربهای جامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هار
تصویر هار
سگ گزنده و گیرنده، چوبدستی و عصا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عصر
تصویر عصر
پسین، ایوار، روزگار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قصر
تصویر قصر
کاخ، کوشک
فرهنگ واژه فارسی سره