شکستن نان خشک و هر چیز خشک و میان کاواک را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). شکستن. (ترجمان علامۀ جرجانی) (تاج المصادر بیهقی) (مصادراللغه زوزنی) ، شکستن استخوان و سر، شکستن روی و بینی و یا هر چیز که خشک باشد، یا تیر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، گرامی کردن و بزرگ داشتن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (محیطالمحیط) ، همه شیر دوشیدن. (منتهی الارب). دوشیدن ناقه را. (از اقرب الموارد) (محیطالمحیط) ، به جملۀ کف دست دوشیدن. (منتهی الارب) ، شکستن باد درخت را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
شکستن نان خشک و هر چیز خشک و میان کاواک را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). شکستن. (ترجمان علامۀ جرجانی) (تاج المصادر بیهقی) (مصادراللغه زوزنی) ، شکستن استخوان و سر، شکستن روی و بینی و یا هر چیز که خشک باشد، یا تیر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، گرامی کردن و بزرگ داشتن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (محیطالمحیط) ، همه شیر دوشیدن. (منتهی الارب). دوشیدن ناقه را. (از اقرب الموارد) (محیطالمحیط) ، به جملۀ کف دست دوشیدن. (منتهی الارب) ، شکستن باد درخت را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)