جدول جو
جدول جو

معنی هش - جستجوی لغت در جدول جو

هش
برای متوقف ساختن چهارپا تلفظ می کند
تصویری از هش
تصویر هش
فرهنگ فارسی عمید
هش
مخفف هوش و زیرکی و ذهن و عقل و شعور
تصویری از هش
تصویر هش
فرهنگ لغت هوشیار
هش
((هُ))
هوش، زیرکی
تصویری از هش
تصویر هش
فرهنگ فارسی معین
هش
ساکت ! خاموش !
تصویری از هش
تصویر هش
فرهنگ فارسی معین
هش
مخفّف واژۀ هوش
هش داشتن: هوشیار بودن، برای مثال هش دار که گر وسوسۀ نفس کنی گوش / آدم صفت از روضۀ رضوان به در آیی (حافظ - ۱/۴۸۵)
تصویری از هش
تصویر هش
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هشیوار
تصویر هشیوار
متین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هشیاری
تصویر هشیاری
اخطار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هشیار
تصویر هشیار
اگا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هشدار
تصویر هشدار
اخطار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هشتن
تصویر هشتن
اجازه دادن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هشت یک
تصویر هشت یک
زکات
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هشتاد
تصویر هشتاد
هشت ده تا، عدد «۸۰»
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هشت
تصویر هشت
بعد از هفت، عدد «۸»
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هشت صد
تصویر هشت صد
هشت بار صد، عدد «۸۰۰»
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هشیاردل
تصویر هشیاردل
دل آگاه، خردمند، باهوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هشتگانه
تصویر هشتگانه
دارای هشت جزء یا هشت عدد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هشتده
تصویر هشتده
هجده، هشت و ده، عدد «۱۸»
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هشتم
تصویر هشتم
آنچه در مرتبۀ هشت واقع شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هشیوار
تصویر هشیوار
هوشیار، باهوش، هوشمند، زرنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هشیار
تصویر هشیار
هوشیار، باهوش، هوشمند، زرنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هشمند
تصویر هشمند
هوشمند، باهوش، زرنگ، هوشیار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هشته
تصویر هشته
فروگذاشته، گذاشته شده، طلاق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هشت و چار
تصویر هشت و چار
دوازده، کنایه از دوازده امام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هشتن
تصویر هشتن
رها کردن، فرو گذاشتن، گذاشتن
هلیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هشتمین
تصویر هشتمین
آنکه یا آنچه در مرتبۀ هشتم واقع شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هشت گوش
تصویر هشت گوش
کثیرالاضلای که دارای هشت ضلع باشد، مثمن، دارای هشت زاویه مثلاً ساختمان هشت گوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هشیدن
تصویر هشیدن
هشتن، رها کردن، فرو گذاشتن، گذاشتن، هلیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هشلهف
تصویر هشلهف
هر چیز مزخرف و بیهوده، بی فایده و بی معنی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هشتویش
تصویر هشتویش
وهشتواش، روز پنجم از پنجۀ دزدیده، خمسۀ مسترقه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هشته نامه
تصویر هشته نامه
طلاق نامه، سندی که در آن وقوع طلاق را می نویسند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هشنگ
تصویر هشنگ
بی سر و پا، مفلس، فرومایه، کنده و تنۀ درخت بریده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هشاشت
تصویر هشاشت
شاد شدن، شادمانی و گشاده رویی، گشاده رو بودن، خوش رویی، خوش رو بودن، مباسطه، تحتّم، ابرو فراخی، انبساط، روتازگی، مباسطت، تبذّل، طلاقت، بشر، بشاشت، تازه رویی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هشدار
تصویر هشدار
سخن، علامت یا حرکتی که برای آگاهاندن و تنبیه به کار می رود، اعلام خطر، اخطار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هشتی
تصویر هشتی
راهرو سقف دار هشت ضلعی که در جلو در ورودی خانه ساخته می شد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هشیواری
تصویر هشیواری
هوشیاری: (بروی نتوان کردن تعجیل به به کردن تعجیل به طب اندربارشد زسبکساری آهستگیی باید آنجا ومدارایی صدگونه عمل کردن صدگونه هشیواری) (منوچهری)
فرهنگ لغت هوشیار