معنی هشت گوش - فرهنگ فارسی عمید
معنی هشت گوش
- هشت گوش
- کثیرالاضلای که دارای هشت ضلع باشد، مثمن، دارای هشت زاویه مثلاً ساختمان هشت گوش
تصویر هشت گوش
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با هشت گوش
هشت گوش
- هشت گوش
- دارای هشت زاویه مثمن، کثیرالاضلاعی که دارای هشت ضلع وزاویه باشد، مثمن
فرهنگ لغت هوشیار
هشت گوشه
- هشت گوشه
- دارای هشت زاویه مثمن، کثیرالاضلاعی که دارای هشت ضلع وزاویه باشد، مثمن
فرهنگ لغت هوشیار
هشت گوشه
- هشت گوشه
- مثمن و آنچه دارای هشت گوشه باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
هفت جوش
- هفت جوش
- شخص جان سخت و پرطاقت، فلز بسیار سخت و محکم که از ترکیب هفت فلز به دست می آید، طالیقون
فرهنگ فارسی عمید
ثهت گوش
- ثهت گوش
- ساتاگید. نام ناحیتی در جنوب کابل کنونی. این سرزمین در زمان کوروش جزو ممالک او بود.
لغت نامه دهخدا