جلودار، پیشرو سپاه، پیشتاز لشکر، مقدمۀ لشکر، پیش قراول، برای مثال سعدیا لشکر سلطان غمش ملک وجود / هم بگیرد که دمادم یزکی می آید (سعدی۲ - ۴۴۹)، حذر کار مردان کارآگه است / یزک سد رویین لشکرگه است (سعدی۱ - ۷۶)
جلودار، پیشرو سپاه، پیشتاز لشکر، مقدمۀ لشکر، پیش قراول، برای مِثال سعدیا لشکر سلطان غمش ملک وجود / هم بگیرد که دمادم یزکی می آید (سعدی۲ - ۴۴۹)، حذر کار مردان کارآگه است / یزک سد رویین لشکرگه است (سعدی۱ - ۷۶)
سگ آبی، حیوانی پستاندار از راستۀ جوندگان با سر گرد، گوشهای کوچک، پاهای پرده دار، دم پهن پوست لطیف و موهای خرمایی که در آب به خوبی شنا می کند و در کنار رودخانه ها به طور دسته جمعی خانه های محکم دو طبقه برای خود می سازند، در زیر شکمش غده ای معروف به جند بیدستر یا خایۀ سگ آبی قرار دارد که در طب قدیم به کار می رفت، سگ لاب، قندس، سقلاب، بیدست، سمور آبی، بیدستر، بادستر، ویدستر
سَگِ آبی، حیوانی پستاندار از راستۀ جوندگان با سر گِرد، گوشهای کوچک، پاهای پرده دار، دم پَهن پوست لطیف و موهای خرمایی که در آب به خوبی شنا می کند و در کنار رودخانه ها به طور دسته جمعی خانه های محکم دو طبقه برای خود می سازند، در زیر شکمش غده ای معروف به جندِ بیدستر یا خایۀ سگ آبی قرار دارد که در طب قدیم به کار می رفت، سَگ لاب، قُندُس، سَقلاب، بیدَست، سَمورِ آبی، بیدَستَر، بادَستَر، ویدَستَر
خردل بوستانی باشد. گویند اگر آب آن را بگیرند و در پای درخت انار ترش بریزند انار آن درخت شیرین گردد. و بعضی گویند تره تیزک است که به زبان عربی جرجیر خوانند. (برهان) (آنندراج). خردل بوستانی و تره تیزک. (ناظم الاطباء). در فهرست مخزن الادویه آرد: ’کهزک و کهزل اسم فارسی جرجیل است’، و در محیط اعظم ’کهزک و کهزل اسم جرجیر (ایهقان) است’. (از حاشیۀ برهان چ معین). رجوع به مادۀ بعد شود
خردل بوستانی باشد. گویند اگر آب آن را بگیرند و در پای درخت انار ترش بریزند انار آن درخت شیرین گردد. و بعضی گویند تره تیزک است که به زبان عربی جرجیر خوانند. (برهان) (آنندراج). خردل بوستانی و تره تیزک. (ناظم الاطباء). در فهرست مخزن الادویه آرد: ’کهزک و کهزل اسم فارسی جرجیل است’، و در محیط اعظم ’کهزک و کهزل اسم جرجیر (ایهقان) است’. (از حاشیۀ برهان چ معین). رجوع به مادۀ بعد شود
بومهن تنبه زمین لرزه، آشوبگر شهر آشوب: زن هزت در فارسی شادمانی، آوای جوشش، آوای تندر، فراخ خویی خرسندی یک بارجنباندن تحریک. نوع جنباندن تحریک: (کاین تانی پرتورحمان بود وان شتاب ازهزه شیطان بود) (مثنوی)
بومهن تنبه زمین لرزه، آشوبگر شهر آشوب: زن هزت در فارسی شادمانی، آوای جوشش، آوای تندر، فراخ خویی خرسندی یک بارجنباندن تحریک. نوع جنباندن تحریک: (کاین تانی پرتورحمان بود وان شتاب ازهزه شیطان بود) (مثنوی)
شادی آور، سبکرفتار: اسپ آوازرعد بانگ تندر، آواز طرب انگیز سرودمفرح، صدایی که درآن خشونت وغلظتی باشد، بحریست ازبحورعروضی که ازتکرار جزو (مفاعیلن) تشکیل شود. یا هزج مثمن سالم. ازتکرار چهاربار مفاعیلن حاصل شود: (مکن درجسم وجان منزل که این دونست وآن والامفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قدم زین هردوبیرون نه نه اینجاباش نه آنجا مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن)، آواز هفدم ازهفده بحراصول قدما
شادی آور، سبکرفتار: اسپ آوازرعد بانگ تندر، آواز طرب انگیز سرودمفرح، صدایی که درآن خشونت وغلظتی باشد، بحریست ازبحورعروضی که ازتکرار جزو (مفاعیلن) تشکیل شود. یا هزج مثمن سالم. ازتکرار چهاربار مفاعیلن حاصل شود: (مکن درجسم وجان منزل که این دونست وآن والامفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قدم زین هردوبیرون نه نه اینجاباش نه آنجا مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن)، آواز هفدم ازهفده بحراصول قدما