جلودار، پیشرو سپاه، پیشتاز لشکر، مقدمۀ لشکر، پیش قراول، برای مثال سعدیا لشکر سلطان غمش ملک وجود / هم بگیرد که دمادم یزکی می آید (سعدی۲ - ۴۴۹)، حذر کار مردان کارآگه است / یزک سد رویین لشکرگه است (سعدی۱ - ۷۶)جلودار، پیشرو سپاه، پیشتاز لشکر، مقدمۀ لشکر، پیش قراول، برای مِثال سعدیا لشکر سلطان غمش ملک وجود / هم بگیرد که دمادم یزکی می آید (سعدی۲ - ۴۴۹)، حذر کار مردان کارآگه است / یزک سد رویین لشکرگه است (سعدی۱ - ۷۶)