جدول جو
جدول جو

معنی هزاک

هزاک
کسی که زود فریب بخورد و فریفته شود، ابله، نادان، برای مثال که یارد داشت با او خویشتن راست؟ / نباید بود مردم را هزاکا (دقیقی - ۹۵)، زبون
تصویری از هزاک
تصویر هزاک
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با هزاک

هزاک

هزاک
نادان که زوردفریفته شود ابله: (که یاردداشت اوباخویشتن راست نبایدبود مردم راهزاکا) (لفااق. 253 ر {صحاح الفرس) توضیح این کلمه مخفف (هراک) هرک است
هزاک
فرهنگ لغت هوشیار

هزاک

هزاک
زشت، زبون، ابله و نادان. (برهان). ابله و نادان که زود فریفته شود. (اسدی) :
که یارد داشت با او خویشتن راست
نباید بود مردم را هزاکا.
دقیقی.
همانا به چشمت هزاک آمدم
و یا چون تو ابله فغاک آمدم.
اسدی.
، شخصی که زود فریفته شود و بازی خورد. (برهان). غره. گول. (یادداشت به خط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

هباک

هباک
فرق سر، میان سر، تارک، برای مِثال یکی گرز زد ترک را بر هباک / کز اسب اندر آمد همان دم به خاک (فردوسی - مجمع الفرس - هباک)
هباک
فرهنگ فارسی عمید

گزاک

گزاک
گزنده، حیوان یا حشره ای که انسان را بگزد و نیش بزند، جانور زهردار
گزاک
فرهنگ فارسی عمید

هتاک

هتاک
کسی که پرده از کارهای نهفته و عیب های پوشیدۀ مردم بردارد، کسی که مردم را رسوا و بی آبرو کند، پرده در، بدزبان
هتاک
فرهنگ فارسی عمید

هزار

هزار
عدد اصلی برابر با ده صدتا، عدد «۱۰۰۰»، یک ریال
نوعی بُلبُل، پرنده ای خوش آواز و به اندازۀ گنجشک با پشت قهوه ای و شکم خاکستری، مُرغِ چَمَن، زَندباف، صُبح خوٰان، زَندلاف، شَباهَنگ، هِزاران، شَب خوٰان، بوبَردَک، فَتّال، زَندواف، هِزاردَستان، هِزارآوا، عَندَلیب، زَندوان، بوبُرد، مُرغ خوُش خوٰان، مُرغِ سَحَر
هزار
فرهنگ فارسی عمید