جدول جو
جدول جو

معنی هرست - جستجوی لغت در جدول جو

هرست
برخیز، بلندشو
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گرست
تصویر گرست
بسیار مست، سیاه مست، برای مثال باز رسید مست ما داد قدح به دست ما / گر دهدی به دست تو شاد و خوشی و گرستی (مولوی - لغت نامه - گرست)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرست
تصویر پرست
پرستیدن، پسوند متصل به واژه به معنای پرستنده مثلاً خداپرست، بت پرست، آتش پرست، می پرست، آفتاب پرست، ستاره پرست، خودپرست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کرست
تصویر کرست
سینه بند زنان، کمربندی که مبتلایان به کمردرد به دور کمر خود می بندند تا از آن محافظت می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درست
تصویر درست
صحیح، سالم، بی عیب، تمام، کامل، امین و استوار، سیم و زر مسکوک و تمام عیار
درست شدن: ساخته شدن، آماده شدن، اصلاح شدن
درست کردن: ساختن، آماده کردن، تربیت دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فهرست
تصویر فهرست
بخشی در اول یا انتهای کتاب، مجله و مانند آنکه به طور اجمالی عناوین، موضوعات و مطالب را شرح می دهد
فرهنگ فارسی عمید
(پُ رُ)
ده کوچکی است از دهستان بیرم، بخش گاوبندی شهرستان لار، واقع در 91 هزارگزی شمال خاوری گاوبندی. دارای 20 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(فِ رِ)
معرب آن نیز استاد و استاذ، اوستاد. استا. اوستا (مخفف اوستاد). ماهر. بامهارت. صاحب مهارت. حاذق. (دهار) (ربنجنی) :
از غایت بی ننگی و از حرص گدائی
استادتر از وی همه این یافه درایان.
سوزنی.
ز گوهر سفتن استادان هراسند
که قیمت مندی گوهر شناسند.
نظامی.
حاذق، سخت استاد. (ربنجنی).
- استاد شدن، ماهر شدن. حذق. حذاق. ثقف.
- استاد کردن، ماهر کردن.
لغت نامه دهخدا
تصویری از فهرست
تصویر فهرست
صورت اسامی چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرفت
تصویر هرفت
شدید سخت: (کتک هرفت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرات
تصویر هرات
نیکبخت و نام بخت نیک نام شهری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هردست
تصویر هردست
از یاهردستی. ازهرصنف ازهرقسم: (دیگر روز فوجی قوی ازاعیان بیرون آمدند: علویان وقضات وایمه وفقها وبزرگان وبسیارمردم عامه از هردستی اتباع ایشان)
فرهنگ لغت هوشیار
واحدمسافت معادل 3500 قدم یا 06، 1 کیلومتر: از چارپاخانه هفت ورس دیگر که طی کردیم باز قراول خانه است و هفت ورس دیگر که طی کردیم دربین راه گنبد کوچکی بوند که خراب شده
فرهنگ لغت هوشیار
رها مشود نجات نیابد: سراو باغ چوبی کتخدای خواهد ماند گل و بنفشه مرست و سرای و باغ مرست. (فرخی) مرویاد نروید. توضیح در فرگ رشیدی آمده: مرست (بفتح میم و ضم را) یعنی روییده مشو و (بفتح را) یعنی رسته مکش. بهر دو معنی فرخی گوید: سرا و باغ... در فرهنگ (جهانگیری) بمعنی همانا گفته و همین بیت آورده و درین تامل است. در انجمن آرا مانند رشیدی معنی شده. مولف فرهنگ نظام و فرخی اعتراض کرده که در مقام دعا ونفرین قاعده این است که فعل امر با حرف نفی (مراد نهی است) گفته شود پس باید گفته باشد مرو یاد و مرهاد لیکن چنین نکرده بلکه حرف نفی (مراد نهی است) با فعل ماضی استعمال کرده دیگر اینکه از مصدر رستن به معنی صف بستن تنها اسم مفعول (رسته) استعمال شده خود مصدر و باقی مشتقات استعمال نشده. اما باید دانست که رشیدی و هدایت دو فعل را نهی گرفته اند و در مصراع دوم ظاهرا گل و بنفشه و سرای و باغ را بصورت ندا خوانده اند و در این صورت هم قاعده این است که میم نهی بر سر امر در آید ولی چون بخفت به معنی بخواب و جست در شعر منوچهری به معنی بجه آمده پس فعل نهی آنها نیز بهمین صورت ممکن است استعمال شود. در هر صورت معنی کلمه دوم رسته مکش نیست و ظاهرا از رستن (بفتح اول رهیدن) است یعنی رها مشود و نجات نیابد. باید دانست که این بیت در متن دیوان فرخی چاپ عبدالرسولی نیامده و در مقدمه صفحه یب جزو ابیات منقول از فرهنگها یاد شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرست
تصویر گرست
مست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرست
تصویر کرست
شکم بند، سینه بند زنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرست
تصویر پرست
در ترکیب بجای (پرستنده) آید: بت پرست خود پرست شهوت پرست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرست
تصویر خرست
سیاه مست طافح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آرست
تصویر آرست
نشیمن حیوان، مقعد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درست
تصویر درست
کامل، تام، تمام و غیر ناقص
فرهنگ لغت هوشیار
((فِ رِ))
راهنمای کتاب که در آن فصل ها و موضوعات کتاب و صفحات مربوط به آنها در آن نوشته است، صورت اسامی چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خرست
تصویر خرست
((خَ رَ))
سیاه مست، طافح
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درست
تصویر درست
((دُ رُ))
کامل، بی عیب، سالم، امین، استوار، زر تمام عیار، سکّه سالم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کرست
تصویر کرست
((کُ س))
سینه بند، شکم بند، تن پوشی طبی برای جلوگیری از افتادگی یا جا به جایی اندام ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گرست
تصویر گرست
((گَ رَ))
سیاه مست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هرفت
تصویر هرفت
((هِ رِ))
شدید، سخت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فهرست
تصویر فهرست
لیست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از درست
تصویر درست
صحیح
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پهرست
تصویر پهرست
فهرست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فهرست
تصویر فهرست
پهرست
فرهنگ واژه فارسی سره
سیاهه، صورت، لیست
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از درست
تصویر درست
Right, Rightly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از درست
تصویر درست
правильный , правильно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از درست
تصویر درست
richtig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از درست
تصویر درست
правильний , правильно
دیکشنری فارسی به اوکراینی