جدول جو
جدول جو

معنی هبث - جستجوی لغت در جدول جو

هبث
(قَزز)
بیهوده خرج کردن مال. تبذیر. (تاج العروس) (معجم متن اللغه). ریخت و پاش کردن مال
لغت نامه دهخدا
هبث
بیهوده خرج کردن مال، تبذیر
تصویری از هبث
تصویر هبث
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هبر
تصویر هبر
چرک زخم، مادۀ سفید رنگی که از دمل و زخم بیرون می آید و مرکب از مایع سلول های مرده، باکتری ها و گلبول های سفید است، رم، ریم، سیم، سخ، شخ، وسخ، پیخ، پژ، فژ، کورس، کرس، کرسه، هو، بخجد، بهرک، خاز، درن، قیح، کلچ، کلخج، کلنج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هبه
تصویر هبه
دادن چیزی به کسی بدون عوض، بخشش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هبک
تصویر هبک
کف دست: (برهبک نهاده جام باده وان گاه زهبک نوش کردش) (رودکی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرث
تصویر هرث
جامه کهنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هبا
تصویر هبا
گرد وغبارهوا که ازروز درآفتاب پیداآید وشبیه به دوداست: (مجره چون ضیاکه انداوفتد بروزن ونجوم اوهبای او) (منوچهری) یا هبا وهدر (هباوهدر)، ضایع شده، رایگان مفت، ماده ای که مصوربصور اجسام عالم است وهمه ازاوپیدا میگردند واوراعنقاگفته اندو حکما هیولی خوانند، کم عقل، وزنی برابر 1741824 ازحبه یا 000000029 ازغرامواحد وزن برابر 6، 1 ذره ومساوی 72، 1 قطمیر: (نقیری هشت قطمیراست وانگه ده ودوذره آمد وزن قطمیر) (هبارانصف ثلث ذره بشمار بهرخمسی ازآن یک وهمه برگیرخ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هبت
تصویر هبت
بخشش، انعام، عطا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هبد
تصویر هبد
ماله برزگران
فرهنگ لغت هوشیار
ماله ای که زمین شیار کرده را بدان هموارکنندوآن بشکل تخته ای بزرگست. توضیح این کلمه رابا (هید) نباید مشتبه کرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هبر
تصویر هبر
گوشت لخم بی استخوان چرک زخم ریم: (کس چوچاهی است پرزخون وهبر مردم ازوی چه کاریابد وفرک) (پوربهای جامی)
فرهنگ لغت هوشیار
فرود آوردن، خواری، در آمدن، کم شدن، به بدی در افتادن فرودآوردن چیزی را، درآوردن درشهری داخل کردن کسی را درشهر، فرودآمدن ازمقام و منزلت سقوط کردن، درآمدن بشهری، نزول بجایی، دخول در شهری، خواری ذلت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هبق
تصویر هبق
نادرست نویسی هبغ پارسی است گل دو آتشه گل دوآتشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هبس
تصویر هبس
گل خیرو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هبل
تصویر هبل
نام بتی بوده در کعبه که پیش از اسلام آنرا پرستش میکرده اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هبه
تصویر هبه
آنچه که ببخشد، جایزه، عطیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لبث
تصویر لبث
درنگ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عبث
تصویر عبث
هزل، هرز، کاری که فایده آن معلوم نباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صبث
تصویر صبث
درز دوزی پارسی تازی گشته سبد سبد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبث
تصویر شبث
عنکبوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خبث
تصویر خبث
آمیزش حرام، لواط پلیدی، نجاست پلیدی، نجاست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابث
تصویر ابث
خرامنده، بنشاط، شادان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هبو
تصویر هبو
زنی که بازن دیگردرشوهر مشترک باشد، هوو وسنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هبل
تصویر هبل
((هُ بَ))
از بت های جاهلیت در کعبه
فرهنگ فارسی معین
((هَ بَ))
ماله ای که زمین شیار کرده را بدان هموار کنند و آن به شکل تخته بزرگی است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هبر
تصویر هبر
((هَ بَ))
چرک و ریم، زخم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هبط
تصویر هبط
((هَ))
فرود آوردن چیزی، فرود آمدن از مقام و منزلت، سقوط کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هبک
تصویر هبک
((هَ بْ یا بَ))
کف دست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خبث
تصویر خبث
((خ َ بَ))
پلیدی، نجاست، جرمی که از فلزات پس از گداختن آن ها در کوره باقی ماند، چیزی که از آن فایده ای برده نشود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هبه
تصویر هبه
((ه ب))
بخشش و انعام، جمع هبات، آنچه بخشیده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لبث
تصویر لبث
((لَ))
درنگ کردن، مکث کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عبث
تصویر عبث
((عَ بَ))
انجام دادن کاری که فایده آن نامعلوم باشد، کار و تلاش بیهوده و بی فایده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خبث
تصویر خبث
((خُ))
پلیدی، ناپاکی، بدذاتی، بدسرشتی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هبت
تصویر هبت
((هِ بَ))
انعام، عطا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عبث
تصویر عبث
بیهوده، گزاف
فرهنگ واژه فارسی سره