کلانسال گران سنگ از مردم و از شتر و از شترمرغ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پیر و فربه از مردم و شتر و شترمرغ. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه) (تاج العروس). در بعضی از فرهنگها به تشدید ’لام’ آمده است. ذوالرمه گوید: هبل الی عشرین وفقا یشله الیهن هیج من رذاذ و خاضب. ابن بری گوید: هبل کمریخ المغالی هجنع له عنق مثل السطاع قویم
شأن. (اقرب الموارد) : اهتبل هبلک، علیک بشأنک، یعنی لازم بگیر درستی حال خود را. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه) ، به صیغۀ امر یعنی لازم بگیر درستی حال و شأن خود را. (ناظم الاطباء)
گم کردن مادر فرزند را و بی فرزند شدن: هبلته امه هبلا، گم کرد او را مادر وی و بی فرزند شد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (معجم متن اللغه) (اقرب الموارد) (تاج العروس) : و الناس من یلق خیراً قائلون له مایشتهی و لام المخطی ٔ الهبل. (از تاج العروس). ، گم کردن مرد عقل و خرد و تمییز خود را و این معنی استعاره است ازهبل به معنی گم کردن فرزند. (معجم متن اللغه) ، ستبر و فربه شدن زن. (معجم متن اللغه) (اقرب الموارد)