جدول جو
جدول جو

معنی هباریه - جستجوی لغت در جدول جو

هباریه
(هَُ ری یَ)
ریح هباریه، باد گردناک. (منتهی الارب). باد غبارآلود. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
هباریه
(هَُ یَ)
آن چیزی از پرز پنبه که میپرد و همچنین از پشم و پر. (ناظم الاطباء). ریشه و ریزۀ پنبه و پشم که بپرد. (منتهی الارب). ما طار من الریش. (اقرب الموارد) ، چرک وسبوسۀ سر. مایتعلق باسفل الشعر مثل النخاله من وسخ الرأس. (تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
هباریه
(هََ بْ با ری یَ)
نسبت است به هبار. (وفیات الاعیان چ 1 ج 2 ص 120)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بهارین
تصویر بهارین
(دخترانه)
منسوب به بهار، بهاری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از باریجه
تصویر باریجه
صمغ دارویی، زرد رنگ و تلخ مزۀ درختی از خانوادۀ چتریان که برگ های پهن و گل های زرد دارد، گالبانوم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جبائیه
تصویر جبائیه
فرقه ای از معتزله پیرو ابوعلی جبّایی، که معتقد بودند بندگان، آفرینندۀ کردار و فعل خود می باشند و در روز قیامت خداوند را نخواهند دید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اباریق
تصویر اباریق
ابریق ها، ظروف سفالی یا بلوری لوله دار و دارای دسته که در آن مایعات می ریختند، جمع واژۀ ابریق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بهاریه
تصویر بهاریه
شعری که در وصف بهار و حالات مربوط به آن سروده می شود
فرهنگ فارسی عمید
(ری یَ)
معرب بوریا باشد. رجوع به باری و المعرب جوالیقی ص 46 س 21 شود. حصیر بافته.
لغت نامه دهخدا
(هََ بْ با)
عمر بن عبدالله بن عمر بن عبدالعزیز الهباری القرشی، مکنی به ابوالمنذر. سومین امیر هند از خاندان هباری بود، وی در زمان پدر خود والی قسمتی از متصرفات او بود و در سال 280 هجری قمری بعد از وفات پدر، به جای او نشست. پایتخت این خاندان شهر ’منصوره’ بود. مسعودی مورخ معروف در سال 303 هجری قمری عمر بن عبدالله را در منصوره ملاقات کرده است، وی وسعت قلمرو عمر را وصف کرده و میگوید علاوه بر منصوره، سیصد هزار قریه در قلمرو او بود و هشتاد فیل جنگی داشت که گرد هر فیلی 500 مرد پیاده بوده است و نیزگوید پایتخت ایشان، به نام منصور بن جمهور، عامل بنی امیه، منصوره نامیده شد. (از اعلام زرکلی ج 5 ص 211)
عبدالله بن عمر بن عبدالعزیز ابن المنذر. از نسل هبار بن الاسود القرشی. دومین امیر هند از خاندان هباری است. وی در سال 250 ه. ق. بعد از وفات پدرش به امارت هند رسید. پایتخت او شهر منصوره بود. در سال 280 هجری قمری وفات یافت و بعداز او پسرش به جای وی نشست. (اعلام زرکلی ج 4 ص 248)
لغت نامه دهخدا
(هََ بْ با ری ی)
نسبت است به هباربن الاسودبن مطلب.... القرشی که جد عمر بن عبدالعزیز است. (اللباب فی تهذیب الانساب)
لغت نامه دهخدا
(هَُ یَ)
پوست درخت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). هبایهالشجر، پوست درخت. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هَِ یَ)
ریشه ریزۀپنبه و پشم و پر که بپرد. (منتهی الارب). پرز ریزۀ پنبه و پشم و پر. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه) ، چرک و سبوسۀ سر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (معجم متن اللغه) (اقرب الموارد). نباغه. نباغ. نبّاغ، نبّاغه. پوسته هایی که از سر پراکنده شود. سبوسۀ سر. (المنجد) ، کرک لباس. (معجم متن اللغه). و بدان تعبیر میشود عبارت: ’لیث علیه من البردی هبریه’. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هَُ بَ ری یَ)
نام دیناری است از سکه های دورۀ بنی امیه که در زمان خلافت یزید بن عبدالملک، بوسیلۀ عمر بن هبیره زده شد. عیار آن سکه 6 دانه بود. پس ازبنی امیه، منصور خلیفۀ عباسی فقط سه سکه از نقود اموی را پذیرفت و آن سه عبارت بود از هبیریه، خالدیه ویوسفیه که سالها رواج داشتند. عمر بن هبیره و خالد بن عبداﷲ البجلی و یوسف بن عمر که هرکدام یکی از این سکه ها را زده و به نام خود ایشان معروف شدند، هر سه ازعمال بنی امیه در عراق بودند. (از النقودالعربیه)
لغت نامه دهخدا
(غُ یَ)
درختی است کوهی و میوۀ آن سرخ رنگ میباشد به مقدار عنابی کوچک و بعضی گویند نام همان میوه است و آن را به عربی عنب الدب خوانند. (برهان). عنب الدب. (اختیارات بدیعی) (تحفه)
لغت نامه دهخدا
تصویری از هبایه
تصویر هبایه
پوست درخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهارگه
تصویر بهارگه
فصل بهار مقابل تابستانگاه پاییزگاه زمستانگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهاریه
تصویر بهاریه
منسوب به بهار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبارزه
تصویر تبارزه
تبریزیان مردم تبریز جمع تبریزی مردمان شهر تبریز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تباریح
تصویر تباریح
سختی معیشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تباریق
تصویر تباریق
خوراک کم روغن
فرهنگ لغت هوشیار
چهار تایی مونث رباعی، چهار دندان که میان ثنایا و انیاب باشد، جمع رباعیات
فرهنگ لغت هوشیار
صمغی است که از گونه های مختلف بارزد بدست می آید و آن بسبب گزش اندامهای گیاهی بوسیله حشرات یا ایجاد شکاف در ساقه گیاهان مذکور حاصل میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اباضیه
تصویر اباضیه
نام پیروان عبد الله بن اباض از رویگردانان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هبریه
تصویر هبریه
شوره سر، پر پینه، ریزه پر
فرهنگ لغت هوشیار
ازگیل، انگور خرس از گیاهان ازگیل، درختچه ایست از تیره خلنگها که دارای ساقه خزنده نیز می باشد این گیاه بطور وحشی در کوهستانهای ژورا و آلپ و پیرنه در ایتالیا و اسپانیا و فرانسه به فراوانی می روید. ساقه هایش استوانه یی شکل مایل به قرمز و کم و بیش خوابیده است. برگهایش متناوب و دارای دمبرگ کوتاه و پهنک برگها بیضوی و نامنظم و ضخیم و چرمی شکل است. گلهایش سفید یا کمی مایل به قرمز و به صورت دسته های 3 تا 12 تایی است. تعداد گلبرگها و کاسبرگها مساوی و هر یک 5 عددند. تعداد پرچمهایش 10 و میوه اش سته است و رنگ میوه قرمز و شکلش کروی است. برگ این گیاه علاوه بر تانن و صمغ و املاح دارای ماده ای به نام اورسون نیز می باشد و به علاوه دارای مقداری آربوتین و اریکولین است. برگ گیاه مذکور دارای اثر قابض و ضد عفونی کننده است و در بیماری های مجاری تناسلی و التهاب مثانه و عدم تحمل ادرار مصرف می شود عنب الذئب عنب الدب انگور خرس عصیر الدب غایش یارشین مردار آغاجی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آواریه
تصویر آواریه
فرانسوی آبدیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اباحیه
تصویر اباحیه
جماعت ملحدان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اباریز
تصویر اباریز
جمع برز، دیگ ابزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اباریق
تصویر اباریق
ظروف سفالینه، کوزه ها
فرهنگ لغت هوشیار
دیناری بود ازمسکوکات دوره بنی امیه که درزمان خلافت یزیدبن عبدالملک بوسیله عمربن هبیره (ازاعمال بنی امیه درعراق) ضرب شد، پس ازعهد بنی امیه منصور خلیفه عباسی فقط سه سکه از نقوداموی راپذیرفت وآن سه عبارت بودند از: هبیریه خالدیه ویوسفیه که سالها رواج داشتند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهاریه
تصویر بهاریه
((بَ یِّ))
اشعاری که درباره فصل بهار گفته شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اباریق
تصویر اباریق
جمع ابریق، کوزه ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آواریه
تصویر آواریه
آبدیده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اباریق
تصویر اباریق
آوتابه ها
فرهنگ واژه فارسی سره