جدول جو
جدول جو

معنی بهاریه

بهاریه((بَ یِّ))
اشعاری که درباره فصل بهار گفته شود
تصویری از بهاریه
تصویر بهاریه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با بهاریه

بهاریه

بهاریه
شعری که در وصف بهار و حالات مربوط به آن سروده می شود
بهاریه
فرهنگ فارسی عمید

بساریه

بساریه
ابساریه. ماهی خرد. ماهی کوچک. ریزه ماهی. (دزی ج 1 ص 2، 82: ابساریه، بساریه و بسّا. رجوع به بساریا و ابساریه شود
لغت نامه دهخدا

بهاطیه

بهاطیه
شهریست در هند که سلطان محمود غزنوی آنرا فتح کرد و نام پادشاه آن ’بچهرا’ بود. (فرهنگ فارسی معین) :
ور از بهاطیه گویم عجب فرومانی
که شاه ایران آنجا چگونه شد به سفر.
عنصری
لغت نامه دهخدا

بهارگه

بهارگه
بهارگاه. هنگام بهار. موسم بهار:
اگر ندانی بندیش تا چگونه بود
که سبزه خورده بفاژد بهارگه اشتر.
لبیبی.
این زمستان ما به بلخ خواهیم بود بهارگاه چون به غزنین آئیم تدبیر آوردن برادر ساخته آید. (تاریخ بیهقی). و رجوع به بهارگاه شود
لغت نامه دهخدا