ترسیدن، مکر و حیله نمودن پس رجوع کردن بر آن، برداشتن پای. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). رجوع به خیم، خیمان، خیوم، خیام در تمام معانی شود
ترسیدن، مکر و حیله نمودن پس رجوع کردن بر آن، برداشتن پای. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). رجوع به خیم، خیمان، خیوم، خیام در تمام معانی شود
دهی است از دهستان زیبد، بخش حومه جویمند شهرستان گناباد و واقع در 26 هزارگزی جنوب باختری گناباد و 11 هزارگزی خاور شوسۀعمومی بجستان بفردوس. محلی است کوهستانی و گرم سیر وسکنۀ آن 20 تن و مذهب آنان شیعه و فارسی زبان اند محصولات آن عبارت از غلات، تریاک، ابریشم و زعفران می باشد راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان زیبد، بخش حومه جویمند شهرستان گناباد و واقع در 26 هزارگزی جنوب باختری گناباد و 11 هزارگزی خاور شوسۀعمومی بجستان بفردوس. محلی است کوهستانی و گرم سیر وسکنۀ آن 20 تن و مذهب آنان شیعه و فارسی زبان اند محصولات آن عبارت از غلات، تریاک، ابریشم و زعفران می باشد راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
نوعی کفش صندل. کفش راحتی. ج، تواسیم. (دزی ج 1 صص 138-139). نعلین. (ناظم الاطباء). بغدادیان نعلی را گویند که دوالها بر آن دوخته باشند و آن را کسی پوشد که بر پای زخمی دارد و کفش نتواند پوشید. (تجارب السلف). نعلی که بر آن دوالها دوخته باشند مانند نعلی که بر پای مجروح سازند. و این تاسومه کفش معمول و معتاد عرب بود
نوعی کفش صندل. کفش راحتی. ج، تواسیم. (دزی ج 1 صص 138-139). نعلین. (ناظم الاطباء). بغدادیان نعلی را گویند که دوالها بر آن دوخته باشند و آن را کسی پوشد که بر پای زخمی دارد و کفش نتواند پوشید. (تجارب السلف). نعلی که بر آن دوالها دوخته باشند مانند نعلی که بر پای مجروح سازند. و این تاسومه کفش معمول و معتاد عرب بود
قصبه ای است درآفریقای غربی در کنار رود کنگو و در 120 کیلومتری مصب همین رود کشورهای اروپایی در این قصبه مراکز تجارتی دایر کرده اند. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1033)
قصبه ای است درآفریقای غربی در کنار رود کنگو و در 120 کیلومتری مصب همین رود کشورهای اروپایی در این قصبه مراکز تجارتی دایر کرده اند. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1033)
چادری را گویند که زنان بر سر کنند. (برهان) (آنندراج). سرپوش زنان از چادر و غیره، آنچنان که در مجمعالفرس آمده است. (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 192). مقنعه و باشامه ای که زنان بر سر کنند. (ناظم الاطباء). سرانداز زنان. خمار. باشام. باشامه. (فرهنگ رشیدی). رجوع به باشام و باشامه و باشمه و خمار شود
چادری را گویند که زنان بر سر کنند. (برهان) (آنندراج). سرپوش زنان از چادر و غیره، آنچنان که در مجمعالفرس آمده است. (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 192). مقنعه و باشامه ای که زنان بر سر کنند. (ناظم الاطباء). سرانداز زنان. خمار. باشام. باشامه. (فرهنگ رشیدی). رجوع به باشام و باشامه و باشمه و خمار شود
نپذیرفتنی نا به جا نامقبول ناپذیرفتنی: (ابوالحسن عباداین معنی وحرکت بغایت ناموجه و غیر محمود یافت {مقابل موجه. یا عذر ناموجه. بهانه نادرست عذرنابجا. یاغیبت ناموجه. غیبت بدون عذرموجه
نپذیرفتنی نا به جا نامقبول ناپذیرفتنی: (ابوالحسن عباداین معنی وحرکت بغایت ناموجه و غیر محمود یافت {مقابل موجه. یا عذر ناموجه. بهانه نادرست عذرنابجا. یاغیبت ناموجه. غیبت بدون عذرموجه
نام برده نامزد، زنی که جزیک شوهربمرددیگری نرسیده ومیان او وشوی نهایت محبت باشد: صولت او در ان صف ناورد زن نامویه برکند از مرد. توضیح درجهانگیری پس ازمعنی فوق افزوده شده: (وآن رابهندی سهاگن گویند) درفرنظا. آمده: (درهندی سهاگن بمعنی زن شوهرداراست شرط دیگری نداردولفظ نامویه مرکب ازنا (نه) ومویه (زاری) است وبمعنی زنی که مویه نکرده و شوهرداراست و معنی شعراین است که ممدوح درجنگ زن شوهرداررابی شوهرمیکند)
نام برده نامزد، زنی که جزیک شوهربمرددیگری نرسیده ومیان او وشوی نهایت محبت باشد: صولت او در ان صف ناورد زن نامویه برکند از مرد. توضیح درجهانگیری پس ازمعنی فوق افزوده شده: (وآن رابهندی سهاگن گویند) درفرنظا. آمده: (درهندی سهاگن بمعنی زن شوهرداراست شرط دیگری نداردولفظ نامویه مرکب ازنا (نه) ومویه (زاری) است وبمعنی زنی که مویه نکرده و شوهرداراست و معنی شعراین است که ممدوح درجنگ زن شوهرداررابی شوهرمیکند)