جدول جو
جدول جو

معنی هامواره - جستجوی لغت در جدول جو

هامواره
همواره، همیشه، پیوسته، پی در پی
تصویری از هامواره
تصویر هامواره
فرهنگ فارسی عمید
هامواره
برابر، یکسان، پیوسته، همیشه
تصویری از هامواره
تصویر هامواره
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از همواره
تصویر همواره
مداوم، لاینقطع
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از همواره
تصویر همواره
همیشه، پیوسته، پی در پی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هاموار
تصویر هاموار
هموار، صاف، مسطح، موافق، مناسب، برابر، یکسان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هاموار
تصویر هاموار
آنچه پستی وبلندی ندارد مستوی مسطح: (پس بفرمود تاجایی بجستند که زمین آنها هاموارتر بود وآب آن خوشتربود تاجایی بیافتندکه آنرا ارم خوانندی)، دایما پیوسته همیشه (برفتند گردنکشان هاموار بنزدیک مستظهرکامکار) (زجاجی رشیدی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همواره
تصویر همواره
پی در پی، پیوسته، همیشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هاموار
تصویر هاموار
هموار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از همواره
تصویر همواره
((هَ رِ))
پیوسته، همیشه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ماهواره
تصویر ماهواره
قمر مصنوعی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سالواره
تصویر سالواره
آنیته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سازواره
تصویر سازواره
آنابولیسم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از یادواره
تصویر یادواره
اثر، نشانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از راهواره
تصویر راهواره
رهاورد سوغات سفر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماهواره
تصویر ماهواره
دستگاهی که از زمین به وسیلۀ موشک به فضا پرتاب می شود و در مدار زمین، ماه یا سیارات دیگر قرار می گیرد و برای ارتباط های تلفنی، تلویزیونی، عکس برداری، هوا شناسی و پاره ای امور دیگر استفاده می شود، قمر مصنوعی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گاهواره
تصویر گاهواره
گهواره، گاهواره طفل
فرهنگ لغت هوشیار
تخت مانندی که کودک شیر خوار را در آن خوابانند: و هر گاه دایه مشغول بودی گاهواره بجنبانیدی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماهواره
تصویر ماهواره
ماهیانه، سرماهی، مشاهره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناقواره
تصویر ناقواره
ناجور، نامتناسب، بی قواره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناهمواره
تصویر ناهمواره
ناهموار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راهواره
تصویر راهواره
((رِ))
سوغات سفر، ره آورد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گاهواره
تصویر گاهواره
((رِ))
گهواره، وسیله ای که کودک را در آن می خواباندند، گهواره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ماهواره
تصویر ماهواره
((رِ))
مانند، ماه، زیبا، اجرامی که به مدار زمین پرتاب می شوند جهت انتقال علایم رادیویی و تلویزیونی از نقطه ای به نقطه دیگر در روی زمین، قمر مصنوعی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یادواره
تصویر یادواره
((ر))
مراسمی که به یاد شخصی یا روی دادی برگزار می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گاهواره
تصویر گاهواره
گهواره، تختخوابی که کودک را روی آن می خوابانند و تکان می دهند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راهواره
تصویر راهواره
سوغات، هدیه ای که کسی از سفر برای دوستان و آشنایان خود بیاورد
رهاورد، تحفه، ارمغان، سفته، نورهان، نوراهان، نوارهان، بازآورد، عراضه، بلک، لهنه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسواره
تصویر اسواره
از پارسی اسوار پیشوای پارس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هامویه
تصویر هامویه
(پسرانه)
نام کارگزار یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از همواژه
تصویر همواژه
اصطلاح (کلام)
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از صاموره
تصویر صاموره
شیر ترش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گاواره
تصویر گاواره
گلۀ گاو، گواره، گوباره، کوپاره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هامراه
تصویر هامراه
همراه، رفیق، موافق، هم قدم، دو تن که با هم راه بروند، آنچه قابل حمل و جابه جایی است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هامراه
تصویر هامراه
همراه، رفیق راه و سفر
فرهنگ لغت هوشیار
هموار بودن مسطح بودن، جای هموار و مسطح: این محال بود که از یک طبیعت اندر یک گوهر جای بیغوله آید و جای همواری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هموار
تصویر هموار
مسطح، صاف
فرهنگ واژه فارسی سره