قسمتی از پای انسان از زانو تا مچ، ساق پا، تنۀ درخت، ساقه، در ریاضیات هر یک از دو خط زاویه ساق عروس: ساق عروسان، نوعی شیرینی که با آرد، شکر و روغن به شکل ساق درست می کردند
قسمتی از پای انسان از زانو تا مچ، ساق پا، تنۀ درخت، ساقه، در ریاضیات هر یک از دو خط زاویه ساق عروس: ساق عروسان، نوعی شیرینی که با آرد، شکر و روغن به شکل ساق درست می کردند
مبتلا به مرض هاری مثلاً سگ هار کنایه از بسیار عصبانی رشتۀ مروارید، گردن بند مروارید مهره های گردن، گردن، برای مثال گزید از سواران برون از هزار / بر آن باد پایان آهخته هار (فردوسی - لغت نامه - هار) سرگین، مدفوع
مبتلا به مرض هاری مثلاً سگ هار کنایه از بسیار عصبانی رشتۀ مروارید، گردن بند مروارید مهره های گردن، گردن، برای مِثال گزید از سواران برون از هزار / بر آن باد پایان آهخته هار (فردوسی - لغت نامه - هار) سرگین، مدفوع
قرار، آرام، آرامش، برای مثال دلش گشت پرآتش از مهر زال / از او دور شد رامش خورد و هال (فردوسی - ۱/۱۸۷) صبر و شکیبایی، برای مثال گمان مبر که مرا بی تو جای هال بود / جز از تو دوست گرم، خون من حلال بود (دقیقی - ۹۸) اتاقی در ساختمان که اتاق پذیرایی را به اتاق های خواب پیوند می دهد، سرسرا در چوگان میله هایی نظیر دروازۀ فوتبال که با سنگ و گچ در کنارۀ میدان چوگان بازی درست می کردند هل، درختی کوتاه با گل های ریز سفید شبیه گل باقلا که بیشتر در هندوستان به ثمر می رسد و از سه سالگی به بار می نشیند، میوۀ این درخت که کوچک صنوبری و به اندازۀ بند انگشت با پوست تیره رنگ و دانه های خوش بو که برای خوش بو ساختن برخی از خوراکی ها به کار می رود، شوشمیر، لاچی، قاقله، خیربوا، هیل
قرار، آرام، آرامش، برای مِثال دلش گشت پرآتش از مهر زال / از او دور شد رامش خورد و هال (فردوسی - ۱/۱۸۷) صبر و شکیبایی، برای مِثال گمان مبر که مرا بی تو جای هال بُوَد / جز از تو دوست گرم، خون من حلال بُوَد (دقیقی - ۹۸) اتاقی در ساختمان که اتاق پذیرایی را به اتاق های خواب پیوند می دهد، سرسرا در چوگان میله هایی نظیر دروازۀ فوتبال که با سنگ و گچ در کنارۀ میدان چوگان بازی درست می کردند هِل، درختی کوتاه با گل های ریز سفید شبیه گل باقلا که بیشتر در هندوستان به ثمر می رسد و از سه سالگی به بار می نشیند، میوۀ این درخت که کوچک صنوبری و به اندازۀ بند انگشت با پوست تیره رنگ و دانه های خوش بو که برای خوش بو ساختن برخی از خوراکی ها به کار می رود، شوشمیر، لاچی، قاقُلِه، خیربُوا، هیل
پر و مالامال. (غیاث). جام پر یا جام پی در پی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). پر و پیاپی. (از مهذب الاسماء) (از ترجمان القرآن جرجانی ص 49) ، آب بسیار، نطفۀ سخت ریخته. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
پر و مالامال. (غیاث). جام پر یا جام پی در پی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). پر و پیاپی. (از مهذب الاسماء) (از ترجمان القرآن جرجانی ص 49) ، آب بسیار، نطفۀ سخت ریخته. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
تاغ از گیاهان واژه پارسی است دارم اسپی کش استخوان در پوست - هست چون در جوال هیزم تاغ (کمال اسماعیل) درختچه ای از تیره اسفناجیان دارای برگهای مثلثی شکل و گلهای خوشه یی که در حدود 10 گونه از آن در ایران و دیگر ممالک آسیا و آفریفا و اروپا شناخته شده، بداغ، زیتون تلخ
تاغ از گیاهان واژه پارسی است دارم اسپی کش استخوان در پوست - هست چون در جوال هیزم تاغ (کمال اسماعیل) درختچه ای از تیره اسفناجیان دارای برگهای مثلثی شکل و گلهای خوشه یی که در حدود 10 گونه از آن در ایران و دیگر ممالک آسیا و آفریفا و اروپا شناخته شده، بداغ، زیتون تلخ