جدول جو
جدول جو

معنی هاق - جستجوی لغت در جدول جو

هاق
(هاق ق)
بسیارجماع. حریص در جماع. (ناظم الاطباء). بسیار گاینده. (آنندراج). ج، هقق. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
هاق
گاینده بسیارگای
تصویری از هاق
تصویر هاق
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ساق
تصویر ساق
قسمتی از پای انسان از زانو تا مچ، ساق پا، تنۀ درخت، ساقه، در ریاضیات هر یک از دو خط زاویه
ساق عروس: ساق عروسان، نوعی شیرینی که با آرد، شکر و روغن به شکل ساق درست می کردند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هار
تصویر هار
مبتلا به مرض هاری مثلاً سگ هار
کنایه از بسیار عصبانی
رشتۀ مروارید، گردن بند مروارید
مهره های گردن، گردن، برای مثال گزید از سواران برون از هزار / بر آن باد پایان آهخته هار (فردوسی - لغت نامه - هار)
سرگین، مدفوع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هاس
تصویر هاس
بیم، ترس
دیگر، نیز، برای مثال طیبتی کردم و پشیمانم / تا چنین چیزها نگویم هاس (عثمان مختاری - ۲۳۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هاج
تصویر هاج
متحیر، سرگشته، درمانده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هال
تصویر هال
قرار، آرام، آرامش، برای مثال دلش گشت پرآتش از مهر زال / از او دور شد رامش خورد و هال (فردوسی - ۱/۱۸۷)
صبر و شکیبایی، برای مثال گمان مبر که مرا بی تو جای هال بود / جز از تو دوست گرم، خون من حلال بود (دقیقی - ۹۸)
اتاقی در ساختمان که اتاق پذیرایی را به اتاق های خواب پیوند می دهد، سرسرا
در چوگان میله هایی نظیر دروازۀ فوتبال که با سنگ و گچ در کنارۀ میدان چوگان بازی درست می کردند
هل، درختی کوتاه با گل های ریز سفید شبیه گل باقلا که بیشتر در هندوستان به ثمر می رسد و از سه سالگی به بار می نشیند، میوۀ این درخت که کوچک صنوبری و به اندازۀ بند انگشت با پوست تیره رنگ و دانه های خوش بو که برای خوش بو ساختن برخی از خوراکی ها به کار می رود، شوشمیر، لاچی، قاقله، خیربوا، هیل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هاژ
تصویر هاژ
متحیر، سرگشته، درمانده، زبون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هام
تصویر هام
همّ، حزن انگیز، اندوهگین
فرهنگ فارسی عمید
(رُ)
مقدار. یقال: القوم رهاق ماءه، ای زهاء ماءه، یعنی آنان نزدیک صداند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، ابتدای بلوغ. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
جمع واژۀ لهق و لهق. (منتهی الارب) ، جمع واژۀ لهقه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
پر و مالامال. (غیاث). جام پر یا جام پی در پی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). پر و پیاپی. (از مهذب الاسماء) (از ترجمان القرآن جرجانی ص 49) ، آب بسیار، نطفۀ سخت ریخته. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
مراهقه. (از ناظم الاطباء). رجوع به مراهقه شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
گردانیدن گریه را در سینۀ خود. شهیق. تشهاق، رسیدن کسی را چشم زخم: شهقت عین الناظر علیه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(رِ)
رهاق. مقدار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد). رجوع به رهاق شود
لغت نامه دهخدا
(شُ)
کوهی است. (منتهی الارب) ، جایگاهی است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(فِ)
جمع واژۀ فهقه. رجوع به فهقه شود
لغت نامه دهخدا
(زُ / زِ)
مقدار. یقال: انهم زهاق ماءه، ای زهأها. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به زهاء شود
لغت نامه دهخدا
(قِ)
موش نر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). الذکر من الفار. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
به هندی فیل است، (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
تصویری از داق
تصویر داق
آک گویی آک جویی، سرزنش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاق
تصویر صاق
پارسی تازی گشته ساگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاق
تصویر شاق
دشوار و با مشقت و سخت و با زحمت
فرهنگ لغت هوشیار
تاغ از گیاهان واژه پارسی است دارم اسپی کش استخوان در پوست - هست چون در جوال هیزم تاغ (کمال اسماعیل) درختچه ای از تیره اسفناجیان دارای برگهای مثلثی شکل و گلهای خوشه یی که در حدود 10 گونه از آن در ایران و دیگر ممالک آسیا و آفریفا و اروپا شناخته شده، بداغ، زیتون تلخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حاق
تصویر حاق
میان درون، آمیغ (حقیقت) راستی حقیقت شی واقع مطلب: (حاق مطل ازین قرار است)، وسط چیزی میان شی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساق
تصویر ساق
از زانو به پائین انسان و حیوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاق
تصویر زاق
پارسی ک زای زاج زه بچه (هر چیز)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راق
تصویر راق
ارتقا یابنده
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی است بای یکی از سازها سازی است از مقیدات آلات ذوات النفخ بطول یک وجب و دارای سوراخهای و زبانه هایی بر دهانه آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لهاق
تصویر لهاق
سپید، گاو نر سپید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهاق
تصویر دهاق
پر و مالامال، پیاپی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هاقل
تصویر هاقل
موش نر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهاق
تصویر دهاق
((دِ))
پر، لبریز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هال
تصویر هال
سرسرا، تالار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هال
تصویر هال
قرار
فرهنگ واژه فارسی سره