- هاع
- آزمند، بد دل، ترسنده
معنی هاع - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
قرار
پارسی تازی شده باز بازه یاز اندازه ای برابربا سر انگشت دست راست تاسر انگشت دست چپ هنگامیس که دست ها رابه دو سوی گشوده ایم واحد طول از سر انگشت دست راست تا سر انگشت دست چپ آنگاه که دستها را افقی بطرفین باز کنند باز
سرسرا، تالار
آشکار، پراکنده
پیمانه ای است برابر با چهار من و چارمنه زمین چهار من کشت، آبخوری، چوگان، زمین رفته زمین بازی واحد وزن پیمانه ایست چهار مد و مساوی هشت رطل و برابر چهار من
بیم، ترس
دیگر، نیز،برای مثال طیبتی کردم و پشیمانم / تا چنین چیزها نگویم هاس (عثمان مختاری - ۲۳۵)
دیگر، نیز،
متحیر، سرگشته، درمانده
پیمانه ای معادل چهار مد، یک من تبریز یا سه کیلوگرم که احکام اسلام از کفاره و فطریه بر آن جاری است، پیمانه
همّ، حزن انگیز، اندوهگین
متحیر، سرگشته، درمانده، زبون
زمین پست و هموار که دور از کوه و پشته باشد، دشت، هامون
قاع صفصف: زمین هموار و بی گیاه. برگرفته از قرآن کریم «فیذرها قاعاً صفصفاً» (طه - ۱۰۶)
قاع صفصف: زمین هموار و بی گیاه. برگرفته از قرآن کریم «فیذرها قاعاً صفصفاً» (طه - ۱۰۶)
قرار، آرام، آرامش، برای مثال دلش گشت پرآتش از مهر زال / از او دور شد رامش خورد و هال (فردوسی - ۱/۱۸۷)
صبر و شکیبایی،برای مثال گمان مبر که مرا بی تو جای هال بود / جز از تو دوست گرم، خون من حلال بود (دقیقی - ۹۸)
اتاقی در ساختمان که اتاق پذیرایی را به اتاق های خواب پیوند می دهد، سرسرا
در چوگان میله هایی نظیر دروازۀ فوتبال که با سنگ و گچ در کنارۀ میدان چوگان بازی درست می کردند
هل، درختی کوتاه با گل های ریز سفید شبیه گل باقلا که بیشتر در هندوستان به ثمر می رسد و از سه سالگی به بار می نشیند، میوۀ این درخت که کوچک صنوبری و به اندازۀ بند انگشت با پوست تیره رنگ و دانه های خوش بو که برای خوش بو ساختن برخی از خوراکی ها به کار می رود، شوشمیر، لاچی، قاقله، خیربوا، هیل
صبر و شکیبایی،
اتاقی در ساختمان که اتاق پذیرایی را به اتاق های خواب پیوند می دهد، سرسرا
در چوگان میله هایی نظیر دروازۀ فوتبال که با سنگ و گچ در کنارۀ میدان چوگان بازی درست می کردند
هل، درختی کوتاه با گل های ریز سفید شبیه گل باقلا که بیشتر در هندوستان به ثمر می رسد و از سه سالگی به بار می نشیند، میوۀ این درخت که کوچک صنوبری و به اندازۀ بند انگشت با پوست تیره رنگ و دانه های خوش بو که برای خوش بو ساختن برخی از خوراکی ها به کار می رود، شوشمیر، لاچی، قاقله، خیربوا، هیل
مبتلا به مرض هاری مثلاً سگ هار
کنایه از بسیار عصبانی
رشتۀ مروارید، گردن بند مروارید
مهره های گردن، گردن،برای مثال گزید از سواران برون از هزار / بر آن باد پایان آهخته هار (فردوسی - لغت نامه - هار)
سرگین، مدفوع
کنایه از بسیار عصبانی
رشتۀ مروارید، گردن بند مروارید
مهره های گردن، گردن،
سرگین، مدفوع
آی، ای، هی، برای مخاطب قرار دادن به کار می رود، وای، آه، برای اظهار تاسف گفته می شود
فرمانبردار
هامون زمین پست هموار دور از کوه و پشته بیابان صاف و هموار. یا قاع صفصف. بیایان مستوی
نا شکیبا، بیمار، دوستی
مار
کلمه ایست که درهنگام حمله بر دشمن برزبان رانند
فروتن
کلمه جواب بمعنی آری، بلی
همدل و موافق، مشابه و یکسان
هام د ین همدین: (وکس کس ازهام دینان خود از خان و مان بیرون مکنید به بیداد)
آرامش، سکون
سلولی که بدون آمیزش نطفه های نر و ماده تکثیر گیاهان را در نهانزادان موجب میشود اسپر، گیاه یا حیوان یک سلولی محاط بوسیله یک غشا نسبتا سخت مقاوم در مواقعی که این حیوان یا گیاه یک سلولی در شرایط نامتعادل قرار گرفته است. رده بزرگی از تک سلولیهای جانوری به محض قرار گرفتن در شرایط نامناسب دورشان بوسیله یک غشا سخت احاطه میشود و این رده را بهمین مناسبت هاگ داران مینامند در بین یک سلولیهای گیاهی تعداد زیادی از قارچها و دو خانواده از باکتریها (باسیل ها و کلوستریدیوم ها) میتوانند در مواقع لزوم بشکل هاگ درآیند هاگ درحقیقت شکل خفته ومقاوم تک سلولیها است چنانکه هاگ برخی از باکتریها سالهای متمادی در روی یک قطعه چوب باقی مانده و نسبت به شرایط سخت و حتی مواد گند زدا مقاومت میکنند برخی باکتریها که بصورت هاگ در می آیند مدت یک ساعت حرارت آب جوش و یا 160 درجه حرارت خشک را تحمل میکنند اسپر
دهان دره بیاستو
گاینده بسیارگای
کلمه تاسف یعنی وای و آه و دریغا
کلمه تهدید، حکایت خنده خندنده، حکایت نوحه نوحه سرا
سرگشته، متحیر، درمانده
ریشه هازیدن
سگ گزنده و گیرنده، چوبدستی و عصا
حیران متحیر سر گشته. یا هاج و واج. حیران مات مبهوت: (فلان را دیدم در معرکه هاج و واج ایستاده بود) یا هاج و واج شدن، حیران شدن سر گردان شدن، گیج شدن، یا هاج و واج کردن، حیران کردن سر گردان کردن، گیج کردن
هات در فارسی بده، بیار بده (ای مرد)، بیار: (گربخواهی تابدانی گوش دار ور بدانی گوش من زی تست هات خ) (ناصر خسرو)