نیز، دیگر، (برهان) (آنندراج) (جهانگیری) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء)، به عربی ایضاً گویند، (برهان) (جهانگیری) : دید کس گاو همچو من خربط گفت کس غول همچو من نسناس طیبتی کردم و پشیمانم تا چنین چیزها نگویم هاس، مختاری غزنوی، بار دیگر، دیگر بار، بار دوم، دوم بار، رجوع به نیز شود
نیز، دیگر، (برهان) (آنندراج) (جهانگیری) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء)، به عربی ایضاً گویند، (برهان) (جهانگیری) : دید کس گاو همچو من خربط گفت کس غول همچو من نسناس طیبتی کردم و پشیمانم تا چنین چیزها نگویم هاس، مختاری غزنوی، بار دیگر، دیگر بار، بار دوم، دوم بار، رجوع به نیز شود
یوهان آدولف، آهنگساز آلمانی، در برگدورف نزدیک هامبورگ به سال 1699 میلادی متولد شد، وی ابتدا خوانندۀ یک اپرای سیار بود، بعداً به خوانندگی در تأتر پرداخت و سپس برای تکمیل تحصیلات خود در رشته موسیقی به ایتالیا رفت، در ونیز چندین اپرا ساخت که بوسیلۀ خواننده های مشهور ایتالیا فارینلی و سینیورا تزی اجرا شد و بتدریج شهرت وی بالا گرفت، هاس مسافرتهائی به بعضی از کشورهای اروپائی کردو آهنگهای خود را به گوش دوستداران خود رسانید، سرانجام در دسامبر 1783 میلادی در ونیز وفات یافت، وی در طول زندگی هنری خود در حدود 120 اپرا و بسیاری آهنگهای دیگر خلق کرده است، (از دایرهالمعارف بریتانیکا)
یوهان آدولف، آهنگساز آلمانی، در برگدورف نزدیک هامبورگ به سال 1699 میلادی متولد شد، وی ابتدا خوانندۀ یک اپرای سیار بود، بعداً به خوانندگی در تأتر پرداخت و سپس برای تکمیل تحصیلات خود در رشته موسیقی به ایتالیا رفت، در ونیز چندین اپرا ساخت که بوسیلۀ خواننده های مشهور ایتالیا فارینلی و سینیورا تزی اجرا شد و بتدریج شهرت وی بالا گرفت، هاس مسافرتهائی به بعضی از کشورهای اروپائی کردو آهنگهای خود را به گوش دوستداران خود رسانید، سرانجام در دسامبر 1783 میلادی در ونیز وفات یافت، وی در طول زندگی هنری خود در حدود 120 اپرا و بسیاری آهنگهای دیگر خلق کرده است، (از دایرهالمعارف بریتانیکا)
بیم، ترس، (از برهان) (از اوبهی) : من با تو به دل هیچ ندارم ز بدیها چیزی نتوان گر تو همی هاسی می هاس، (از لغت فرس ص 201)، مخفف هراس است، (برهان) (آنندراج)، رجوع به هراس و هاسیدن شود لاغر کردن، (زوزنی)
بیم، ترس، (از برهان) (از اوبهی) : من با تو به دل هیچ ندارم ز بدیها چیزی نتوان گر تو همی هاسی می هاس، (از لغت فرس ص 201)، مخفف هراس است، (برهان) (آنندراج)، رجوع به هراس و هاسیدن شود لاغر کردن، (زوزنی)
ویژگی صدای بم مرد، خوانندۀ مرد که صدای بم دارد، قسمتی از قطعۀ موسیقی که این خواننده اجرا می کند، مجموعه ای از خوانندگان گروه کر که صدای بم مردانه دارند
ویژگی صدای بم مرد، خوانندۀ مرد که صدای بم دارد، قسمتی از قطعۀ موسیقی که این خواننده اجرا می کند، مجموعه ای از خوانندگان گروه کر که صدای بم مردانه دارند
مادۀ هر حیوان، سگ ماده نوازش عاشقانه نوعی ابریشم پست، ابریشم نخاله، کژ، لاه، برای مثال از چه خیزد در سخن حشو؟ از خطابینیّ طبع / وازچه خیزد پرزه بر دیبا؟ ز ناجنسیّ لاس (انوری - ۲۶۳) لاس زدن: از پی ماده رفتن حیوان نر، دست به گونۀ زن یا دختری کشیدن، لاسیدن
مادۀ هر حیوان، سگ ماده نوازش عاشقانه نوعی ابریشم پست، ابریشم نخاله، کژ، لاه، برای مِثال از چه خیزد در سخن حشو؟ از خطابینیّ طبع / وازچه خیزد پرزه بر دیبا؟ ز ناجنسیّ لاس (انوری - ۲۶۳) لاس زدن: از پی ماده رفتن حیوان نر، دست به گونۀ زن یا دختری کشیدن، لاسیدن
کچل، طاس، دارای سر بی مو، ویژگی سری که موهای آن بر اثر بیماری یا علت دیگر ریخته باشد، مبتلا به کچلی، کل، خشنگ، چسنگ، دغسر، داغسر، لغسر، اصلع، تویل، تز ملال، اندوه، تاسه، تلواسه، تالواسه، تفسه، تلوسه
کَچَل، طاس، دارای سر بی مو، ویژگی سری که موهای آن بر اثر بیماری یا علت دیگر ریخته باشد، مبتلا به کچلی، کَل، خَشَنگ، چَسَنگ، دَغسَر، داغسَر، لَغسَر، اَصلَع، تَویل، تَز مَلال، اَندوه، تاسِه، تَلواسِه، تالواسِه، تَفسِه، تَلوَسِه
صد و چهاردهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۶ آیه، قل اعوذ مردم، آدمیان برگ خشک از نوع تنباکو که آن را نرم می کوبند و با اندکی آهک مخلوط می کنند و در جلو دهان میان لب و دندان می ریزند، نسوار
صد و چهاردهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۶ آیه، قُل اعوذُ مردم، آدمیان برگ خشک از نوع تنباکو که آن را نرم می کوبند و با اندکی آهک مخلوط می کنند و در جلو دهان میان لب و دندان می ریزند، نِسوار
سخت ابرو، ابر در زیست شناسی قورباغه، وزغ، جانوری از ردۀ دوزیستان با پاهای قوی و پره دار که در آب تخم می ریزد، برخی از انواع آن از بدن خود مایعی رقیق و سمّی جدا می کند، نوزاد بی دست و پای آن دارای سر بزرگ، دم دراز و آبشش است، بزغ، غورباغه، وک، غوک، بک، پک، چغز، جغز، غنجموش، مگل، ضفدع، کلا، کلائو
سخت ابرو، ابر در زیست شناسی قورباغه، وَزَغ، جانوری از ردۀ دوزیستان با پاهای قوی و پره دار که در آب تخم می ریزد، برخی از انواع آن از بدن خود مایعی رقیق و سمّی جدا می کند، نوزاد بی دست و پای آن دارای سر بزرگ، دُم دراز و آبشش است، بَزَغ، غورباغه، وُک، غوک، بَک، پَک، چَغز، جَغز، غَنجموش، مَگَل، ضِفدِع، کَلا، کَلائو
مقدار یک فرسنگ، در کتاب پهلوی بندهشن، فصل 26 فقرۀ 1، درباره اندازۀ هاسر آمده است: ’یک هاسر، یک فرسنگ و یک فرسنگ هزار گام و هر گام دو پاست’، و دو هاسر به اندازۀ یک اسپراس است، (فرهنگ ایران باستان پورداود ص 225)
مقدار یک فرسنگ، در کتاب پهلوی بندهشن، فصل 26 فقرۀ 1، درباره اندازۀ هاسر آمده است: ’یک هاسر، یک فرسنگ و یک فرسنگ هزار گام و هر گام دو پاست’، و دو هاسر به اندازۀ یک اسپراس است، (فرهنگ ایران باستان پورداود ص 225)