گدای سمج که با اصرار چیزی می خواهد، برای مثال معیشتی نه که با عزت قناعت آن / به هر دری نروم چون گدای هادوری (اثیرالدین اخسیکتی - مجمع الفرس - هادوری)، مردم بی سر و پا و فرومایه
گدای سمج که با اصرار چیزی می خواهد، برای مِثال معیشتی نه که با عزت قناعت آن / به هر دری نروم چون گدای هادوری (اثیرالدین اخسیکتی - مجمع الفرس - هادوری)، مردم بی سر و پا و فرومایه
نوعی از گدایان باشند در نهایت سماجت، (برهان)، نوعی از گدای مبرم که به در خانه ها می رفتند و به اصرار چیزی می خواستند، حکیم سنایی گفته: دعوی ّ ده کنند ولیکن چو بنگری هادوریان کوی و گدایان برزنند، اثیر اخسیکتی گفته: معیشتی نه که با عزت و قناعت آن بهر دری نروم چون گدای هادوری، (انجمن آرای ناصری) (آنندراج) (فرهنگ جهانگیری) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام)
نوعی از گدایان باشند در نهایت سماجت، (برهان)، نوعی از گدای مبرم که به در خانه ها می رفتند و به اصرار چیزی می خواستند، حکیم سنایی گفته: دعوی ّ دِه کنند ولیکن چو بنگری هادوریان کوی و گدایان برزنند، اثیر اخسیکتی گفته: معیشتی نه که با عزت و قناعت آن بهر دری نروم چون گدای هادوری، (انجمن آرای ناصری) (آنندراج) (فرهنگ جهانگیری) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام)
آرامی گدا گدای پرور فردی از گروهی از گدایان سمج که بدرخانه های میرفتند و باصرار چیزی طلب میکردند: (معیشتی نه که باعزت و قناعت آن بهردری نروم چون گدای هادوری)
آرامی گدا گدای پرور فردی از گروهی از گدایان سمج که بدرخانه های میرفتند و باصرار چیزی طلب میکردند: (معیشتی نه که باعزت و قناعت آن بهردری نروم چون گدای هادوری)
شگفت انگیز مثلاً چشمان جادویی، ساحری، جادوگری، برای مثال خمار در سر و دستش به خون مشتاقان / خضیب و نرگس مستش به جادویی مکحول (سعدی۲ - ۴۸۰) جادویی کردن: سحر کردن، جادو کردن
شگفت انگیز مثلاً چشمان جادویی، ساحری، جادوگری، برای مِثال خمار در سر و دستش به خون مشتاقان / خضیب و نرگس مستش به جادویی مکحول (سعدی۲ - ۴۸۰) جادویی کردن: سِحر کردن، جادو کردن
هاله، دایرۀ روشن که گاهی گرداگرد قرص ماه ظاهر می شود، شاهورد، شایورد، سابود، خرمن ماه، فرش، تخت پادشاهی، برای مثال جهان دار بر شادوردی بزرگ / نشسته همه پیکرش میش و گرگ (فردوسی - ۸/۳۳۰) در موسیقی آهنگی از موسیقی قدیم
هالِه، دایرۀ روشن که گاهی گرداگرد قرص ماه ظاهر می شود، شاهوَرد، شایوَرد، سابود، خَرمَنِ ماه، فرش، تخت پادشاهی، برای مثال جهان دار بر شادوردی بزرگ / نشسته همه پیکرش میش و گرگ (فردوسی - ۸/۳۳۰) در موسیقی آهنگی از موسیقی قدیم
ابوالحسن علی بن احمد بن سعید، از محدثان بود و از مقاتل ازذوالنون مصری حدیث کرد، و ابوجهضم از وی روایت داردو در بادوریا از وی حدیث نوشت، (از معجم البلدان)، بترکی، پیالۀ بزرگ، (غیاث) (آنندراج)، جام شراب، ساتکینی، خنور شراب، ظرفهای سفالی شراب و کوزه های شراب، (ناظم الاطباء)، اصل آن باطیه است یا باطیه معرب آنست و عرب آنرا ناجود گوید ودر تداول عامه آنرا بادیه گویند، ظرفی مقعر از آبگینه یا مس و مانند آن، کاسۀ مسین، ظرفهای مسین بزرگ جهت غذاخوری، (ناظم الاطباء)، و رجوع به باطیه شود، (اصطلاح طب) اسباب بادیه، علل آغازی، نشستن اندر آفتاب یا حرکتی سخت یا چیزی گرم خوردن چون پلپل و سیر سبب تب گردد و چون زخمی که بر سر افتد سبب فرود آمدن آب اندر چشم یا سبب علت انتشار گردد، این سبب ها و مانند این را طبیبان اسباب بادیه گویند، (ذخیرۀ خوارزمشاهی)، - امثال: خانه خرس و بادیۀ مس
ابوالحسن علی بن احمد بن سعید، از محدثان بود و از مقاتل ازذوالنون مصری حدیث کرد، و ابوجهضم از وی روایت داردو در بادوریا از وی حدیث نوشت، (از معجم البلدان)، بترکی، پیالۀ بزرگ، (غیاث) (آنندراج)، جام شراب، ساتکینی، خنور شراب، ظرفهای سفالی شراب و کوزه های شراب، (ناظم الاطباء)، اصل آن باطیه است یا باطیه معرب آنست و عرب آنرا ناجود گوید ودر تداول عامه آنرا بادیه گویند، ظرفی مقعر از آبگینه یا مس و مانند آن، کاسۀ مسین، ظرفهای مسین بزرگ جهت غذاخوری، (ناظم الاطباء)، و رجوع به باطیه شود، (اصطلاح طب) اسباب بادیه، علل آغازی، نشستن اندر آفتاب یا حرکتی سخت یا چیزی گرم خوردن چون پلپل و سیر سبب تب گردد و چون زخمی که بر سر افتد سبب فرود آمدن آب اندر چشم یا سبب علت انتشار گردد، این سبب ها و مانند این را طبیبان اسباب بادیه گویند، (ذخیرۀ خوارزمشاهی)، - امثال: خانه خرس و بادیۀ مس
دهه دهم محرم سوکروز حسین بن علی علیه السلام، دهساخته گویند در چنین روزی خدا ده چیز ساخته: آسمان تختگاه (کرسی) شید (نور) جان پلمه (لوح) کلک (قلم) زمین مشی (آدم) مشیانه (حوا) بهشت
دهه دهم محرم سوکروز حسین بن علی علیه السلام، دهساخته گویند در چنین روزی خدا ده چیز ساخته: آسمان تختگاه (کرسی) شید (نور) جان پلمه (لوح) کلک (قلم) زمین مشی (آدم) مشیانه (حوا) بهشت