معنی جادویی جادویی شگفت انگیز مثلاً چشمان جادویی،ساحری، جادوگری، برای مثال خمار در سر و دستش به خون مشتاقان / خضیب و نرگس مستش به جادویی مکحول (سعدی۲ - ۴۸۰)جادویی کردن: سحر کردن، جادو کردن تصویر جادویی فرهنگ فارسی عمید