نسبت است به سابور و آن شهری است از شهرهای فارس نزدیک بکازرون، (سمعانی)، همان مؤلف اضافه میکند که گمان میکنم همان جندیسابور باشد، (سمعانی)، میوه های منسوب به بلدۀ جندیسابور، (الذریعه ج 6)، ذراع سابوری، رجوع به سابوریه شود
شریح بن رمان بن شریح خابوری مکنی به ابی الرمان. سمعانی گوید: پیری نیکوکار از اهل عرابان است (که در ساحل نهر خابور واقع است اندکی از وی حدیث نقل کرده ام و در اواخر سال 534 هجری قمری درحالیکه هنوز حیات داشت وی را ترک گفتم. (سمعانی)
تأنیث سابوری. رجوع به سابوری شود، گزی بوده است که در برخی شهرهای ایران از آن جمله در همدان معمول بوده است. در ترجمه تاریخ قم آمده است: ابو علی کاتب در کتاب همدان حکایت میکند: ’ذراعی که اهل همدان بدان مساحت میکردند پیش از روزگار مأمون، او راذراع سابوری میگفتند. و آن ذراع عبارت از دوازده قبضه بود، و مثال آن بر ستون مسجد اعظم منقش کرده اند ونشان و نمودار آن تا الیوم باقی است. پس این گز که مثال آن مصور است در مسجد سهل بن السبع بمیدان البسع (در قم) گزی است که حمزه بن الیسع از نزدیک هارون الرشید آورد. و آن ذراع بقم به رشیدیه معروف و مشهور است و به همدان به سابوریه همچنین ابوعلی در کتاب همدان حکایت میکند، ’ذراعی که عبداﷲ خردادبه بدان مساحت کرد آن نه قبضه و دو انگشت بود چنانچ میان آن ذراع و ذراع سابوریه تفاوت و نقصان بربع و ثلث عشر باشد. و آن ذراع که به همدان بوده است و در دیوان آن، هشت قبضه و دو انگشت بوده است، محمد بن الحسن از آن گز هیچ نبرید و کم نکرد الا یک انگشت. (تاریخ قم ص 29)