- نیو (پسرانه)
- دلیر، شجاع
معنی نیو - جستجوی لغت در جدول جو
- نیو
- جوان، دلیر، پهلوان،
برای مثال به مستی چنین گفت یک روز گیو / به رستم که ای نامبردار نیو (فردوسی - ۲/۱۰۴)
ناودان
- نیو
- مرد دلیر و مردانه
- نیو
- دلیر، شجاع، پهلوان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ناله، افغان، خروش، گریه، نوحه
امر از نیوشیدن: گوش کن، بشنو، در ترکیب بمعنی نیوشنده آید: پند نیوش سخن نیوش نصیحت نیوش
گریه، افغان، نوحه
نیوشیدن، نیوشنده، پسوند متصل به واژه به معنای شنونده مثلاً سخن نیوش، نصیحت نیوش
آدیالاجی
نیوشیدن، گوش کردن، شنیدن
شنیده، شنوده، ویژگی مطلبی یا سخنی که به گوش رسیده
گوش فرادادن به سخن کسی، دزدیده به گفتگوی دیگران گوش دادن، استراق سمع، آهسته گریستن، به صورتی که در گلو گرفتگی ایجاد شود
چوبی استوانه ای شکل که با آن خمیر نان را پهن و نازک می کنند، نورد، وردنه
نیوند مریم یکی از گونه های سداب کوهی است که به آن هزار اسپند نیز گویند و بعربی حب المحلب نیز خوانند، پیوند مریم. توضیح بنظر می آید مرادف حب المحلب بعلت شباهت املائی نیوند میریم یا پیوند مریم است و صحیح نباشد
نیکو: در ترجمه تفسیر طبری ج 1 ص 104 آمده: (دین خدای وکه نیو کوتر از خدای و از دین او ک) و ماییم او (را) پرستندگان)
شنیده گوش کرده
گوش فرا دادن
استراق سمع کردن: (ببام بر شدم و روی بدان جانب آوردم و نیوشه کردم. هیچ آوازی نشنیدم که بر گذشتن او دلیل بودی)
گوش فرادادن بسختی کسی
گوش کننده شنونده
شنوا شنونده، یاد گیرنده آموزنده: (بهر کار کوشا بباید بدن بدانش نیوشا بباید شدن) (شا. بخ 254: 8)
چوبی است استوانه یی که بوسیله آن خمیر نان را پهن سازند: چوبه نورد وردنه