جدول جو
جدول جو

معنی نیو - جستجوی لغت در جدول جو

نیو
(پسرانه)
دلیر، شجاع
تصویری از نیو
تصویر نیو
فرهنگ نامهای ایرانی
نیو
جوان، دلیر، پهلوان، برای مثال به مستی چنین گفت یک روز گیو / به رستم که ای نامبردار نیو (فردوسی - ۲/۱۰۴)
ناودان
تصویری از نیو
تصویر نیو
فرهنگ فارسی عمید
نیو
مرد دلیر و مردانه
تصویری از نیو
تصویر نیو
فرهنگ لغت هوشیار
نیو
دلیر، شجاع، پهلوان
تصویری از نیو
تصویر نیو
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نیوه
تصویر نیوه
ناله، افغان، خروش، گریه، نوحه
فرهنگ فارسی عمید
امر از نیوشیدن: گوش کن، بشنو، در ترکیب بمعنی نیوشنده آید: پند نیوش سخن نیوش نصیحت نیوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیوه
تصویر نیوه
گریه، افغان، نوحه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیوه
تصویر نیوه
((وِ))
ناله، فغان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نیوش
تصویر نیوش
نیوشیدن، نیوشنده، پسوند متصل به واژه به معنای شنونده مثلاً سخن نیوش، نصیحت نیوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیووند
تصویر نیووند
(دخترانه)
نام گیاهی است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نیوشا
تصویر نیوشا
(دخترانه)
شنونده، شنوا، شنونده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نیوزار
تصویر نیوزار
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر گشتاسپ پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نیوزاد
تصویر نیوزاد
(پسرانه)
پهلوان زاده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نیوتیش
تصویر نیوتیش
(پسرانه)
نیوتش، با کسی یکی شدن، همراهی، مجامعت، (هر سه حرف اول ساکن هستند، بر وزن دیو)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نیوتش
تصویر نیوتش
(پسرانه)
با کسی یکی شدن، همراهی و مجامعت، بر وزن پیشکش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نیواندخت
تصویر نیواندخت
(دخترانه)
نیوان، نام مادر انوشیروان، همسر قباد پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نیوان
تصویر نیوان
(دخترانه)
نیواندخت، نام مادر انوشیروان، همسر قباد پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نیوش درمانی
تصویر نیوش درمانی
آدیالاجی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نیوشا
تصویر نیوشا
نیوشیدن، گوش کردن، شنیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیوشیده
تصویر نیوشیده
شنیده، شنوده، ویژگی مطلبی یا سخنی که به گوش رسیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیوشه
تصویر نیوشه
گوش فرادادن به سخن کسی، دزدیده به گفتگوی دیگران گوش دادن، استراق سمع، آهسته گریستن، به صورتی که در گلو گرفتگی ایجاد شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیواره
تصویر نیواره
چوبی استوانه ای شکل که با آن خمیر نان را پهن و نازک می کنند، نورد، وردنه
فرهنگ فارسی عمید
نیوند مریم یکی از گونه های سداب کوهی است که به آن هزار اسپند نیز گویند و بعربی حب المحلب نیز خوانند، پیوند مریم. توضیح بنظر می آید مرادف حب المحلب بعلت شباهت املائی نیوند میریم یا پیوند مریم است و صحیح نباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیوکو
تصویر نیوکو
نیکو: در ترجمه تفسیر طبری ج 1 ص 104 آمده: (دین خدای وکه نیو کوتر از خدای و از دین او ک) و ماییم او (را) پرستندگان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیوشیده
تصویر نیوشیده
شنیده گوش کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیوشیدن
تصویر نیوشیدن
گوش فرا دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیوشه کردن
تصویر نیوشه کردن
استراق سمع کردن: (ببام بر شدم و روی بدان جانب آوردم و نیوشه کردم. هیچ آوازی نشنیدم که بر گذشتن او دلیل بودی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیوشه
تصویر نیوشه
گوش فرادادن بسختی کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیوشنده
تصویر نیوشنده
گوش کننده شنونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیوشا
تصویر نیوشا
شنوا شنونده، یاد گیرنده آموزنده: (بهر کار کوشا بباید بدن بدانش نیوشا بباید شدن) (شا. بخ 254: 8)
فرهنگ لغت هوشیار
چوبی است استوانه یی که بوسیله آن خمیر نان را پهن سازند: چوبه نورد وردنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیوشیده
تصویر نیوشیده
((نِ دِ))
شنیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نیوشیدن
تصویر نیوشیدن
((نِ دَ))
گوش فرا دادن، گوش کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نیوشه
تصویر نیوشه
((نِ ش))
دزدیده به گفتگوی دیگران گوش دادن، نغوشه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نیوشا
تصویر نیوشا
((نِ))
شنوا، درک کننده
فرهنگ فارسی معین