جدول جو
جدول جو

معنی نیشخند - جستجوی لغت در جدول جو

نیشخند
خنده ای که از روی خشم و غضب بکنند، زهرخند
تصویری از نیشخند
تصویر نیشخند
فرهنگ فارسی عمید
نیشخند
خنده ای که از روی خشم و غضب بکنند
تصویری از نیشخند
تصویر نیشخند
فرهنگ لغت هوشیار
نیشخند
((خَ))
زهرخند، خنده ای که از روی خشم و عصبانیت کنند
تصویری از نیشخند
تصویر نیشخند
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ریشخند
تصویر ریشخند
استهزاء، تمسخر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ریشخند
تصویر ریشخند
استهزاء و تمسخر، خنده به استهزاء
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوشخند
تصویر نوشخند
تبسم شکر خند: مقابل نیشخند: (چون گل شکفته باش درین انجمن که صبح تسخیر کرد روی زمین را بنوشخند) (صائب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریشخند
تصویر ریشخند
((خَ))
استهزا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ریشخند
تصویر ریشخند
مسخره کردن، استهزا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیووند
تصویر نیووند
(دخترانه)
نام گیاهی است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ریشخندی
تصویر ریشخندی
آلتن
فرهنگ واژه فارسی سره
کلمه ای که در آغاز کلمه دیگر درآید و کمایش تصرفی در معنی آن کند مقابل پسوند. توضیح استعمال این کلمه مستحدث و در در عصر ما معمول شده. یا پیشوند فعل. کلمه ای که آغاز فعل در آید و کما بیش تصرفی در معنی آن کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناشخود
تصویر ناشخود
خارش، بی نقصان، بی ضرر، سالم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناخشند
تصویر ناخشند
ناخشنود
فرهنگ لغت هوشیار
نقاش: هر نامه ای از نسایج قلمش نقش بندان کارگاه تحریر و تحبیر را کارنامه ای، گلدوز، زر دوز، آرایشگر. یا نقش بند حوادث. خدای تعالی: کسی ز چون و چرا دم همی نیارد زد که نقش بند حوادث و رای چون و چراست. (انوری) یا نقش بند وجود. خدای تعالی: همه را در نگارخانه جود قدرت اوست نقش بند وجود. (هفت پیکر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوش خند
تصویر نوش خند
تبسم شکر خند: مقابل نیشخند: (چون گل شکفته باش درین انجمن که صبح تسخیر کرد روی زمین را بنوشخند) (صائب)
فرهنگ لغت هوشیار
تبسم شکرخند: تا بدیدار تو عید اقربا فرخ شود عیدی کاخ تو شد بر اهل دانش نورخند. (سوزنی. چا. . 2 دکتر شاه حسینی 63)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیم خند
تصویر نیم خند
نیم خنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیمچند
تصویر نیمچند
برابر نصف: (... آنگاه آن آب را از آن گوشت بپالایی بتنگ مویین باز باآن آب نیم چند او آب سیب ترش یا آب آبی ترش یا ترش شیرین یار کنی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیشیدن
تصویر نیشیدن
نگاه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشوند
تصویر پیشوند
((وَ))
کلمه ای که در اول کلمات دیگر در آید معنی آن را تغییر دهد مانند، بر، بی، فرا، پیشاوند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نوش خند
تصویر نوش خند
((خَ))
تبسم، شکرخند
فرهنگ فارسی معین
در دستور زبان کلمه یا حرفی که در اول کلمۀ دیگر درآید و معنی آن را تغییر دهد مانند «بر»، «بی»، «فر»، «فرو»، «نا» و «هم»، در کلمات «برانگیختن»، «بیدل»، «فراخور»، «فرومایه»، «ناتوان» و «هم نشین»
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوش خند
تصویر نوش خند
شکرخند، تبسم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناشخود
تصویر ناشخود
ناخراشیده، بی خراش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیشند
تصویر پیشند
لیف خرما که از آن رسان تابند
فرهنگ لغت هوشیار
نیوند مریم یکی از گونه های سداب کوهی است که به آن هزار اسپند نیز گویند و بعربی حب المحلب نیز خوانند، پیوند مریم. توضیح بنظر می آید مرادف حب المحلب بعلت شباهت املائی نیوند میریم یا پیوند مریم است و صحیح نباشد
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه که سبب شناختن کسی یا چیزی شود علامت نشانه آیه: نسیم صبح سعادت بدان نشان که تودانی گذربکوی فلان کن در آن زمان که تودانی. (حافظ. 337)، اثر نشانه: بهر سونشان ماند از خون ایشان چو آتش بمنزل پس از کاروانی. (وحشی بافقی. چا. امیر کبیر 269)، حصبه بهره نصیب، خال شامه، هدف تیر آماج، شعار، قطعه ای فلزی (غالبا از طلا یا نقره) که بشکلهای گوناگون سازند و از طرف مقامات دولتی یا موسسات ملی بنشانه تقدیراز زحمت و کوشش و خدمت شخصی بدو دهند. صاحب نشان آنرا در مواقع معین به جامه خود - محاذی چپ سینه نصب کند، در ترکیب جزو موخر آید بمعنی: الف - دارنده علایم و نشانه های جزو مقدم ترکیب: پادشاه نشان پیمبر نشان: گفتار در وصول رایت فیروزی نشان بحدود گرجستان. ب - معرف شیئی (جعبه قوطی بسته و غیره) است که نقش جزو مقدم ترکیب بر روی آن منقوش است. پلنگ نشان خروس نشان دختر نشان، طور جور. یا این نشان. این طور این سان: شکن زین نشان در جهان کس ندید نه از کار دانان پیشین شنید. (قول دارابه بزرگان پس از شکست از اسکندر شا. بخ 6 ص 1796) یا نشان کار. علامت خوبی کار و پیش آمد خوب: کاری بکن ای نشان کارم زین چه که فرو شدم بر آرم. (نظامی گنجینه گنجوی. ص 358)
فرهنگ لغت هوشیار