جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با نوش خند

نوش خند

نوش خند
تبسم شکر خند: مقابل نیشخند: (چون گل شکفته باش درین انجمن که صبح تسخیر کرد روی زمین را بنوشخند) (صائب)
نوش خند
فرهنگ لغت هوشیار

خوش خند

خوش خند
خوب خنده. نیکوخنده. شکرخند. کنایه از لب زیباست:
خوش باش بدان دو لب و خوش خند که کردی
بازار شکر زان لب خوشخندشکسته.
سوزنی
لغت نامه دهخدا

نوشخند

نوشخند
تبسم شکر خند: مقابل نیشخند: (چون گل شکفته باش درین انجمن که صبح تسخیر کرد روی زمین را بنوشخند) (صائب)
نوشخند
فرهنگ لغت هوشیار

پوز خند

پوز خند
لبخندی که بقصد انکار تحقیر یا استهزا زنند پوز خنده پوزه خند
پوز خند
فرهنگ لغت هوشیار

نوش خورد

نوش خورد
به شادی و لذت خوردن، شادخواری، برای مِثال بسا خان و کاشانه و باد غرد / بدو اندرون شادی و نوش خورد (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۹۹)
نوش خورد
فرهنگ فارسی عمید

نوش باد

نوش باد
کلمه ای که هنگام نوشیدن شراب به یکدیگر می گویند، گوارا باد
نوش باد
فرهنگ فارسی عمید