- نیروده(رِ)
کمک دهنده. مددکار. یاری کننده. تقویت کننده:
پسر بایدی پیشم اکنون به پای
دلارای و نیروده و رهنمای.
فردوسی.
نیروده تست ناف خرچنگ
عشرتگه تو دهان ضیغم.
خاقانی
پسر بایدی پیشم اکنون به پای
دلارای و نیروده و رهنمای.
فردوسی.
نیروده تست ناف خرچنگ
عشرتگه تو دهان ضیغم.
خاقانی
