- نویین
- نویان، شاهزاده، پادشاه زاده، امیر، فرمانده سپاه
معنی نویین - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع ثنوی
آنچه که از روی ساخته شده باشد
لرزیدن، جنبیدن
زاری کردن، نالیدن،برای مثال کنون زود پیرایه بگشای و رو / به پیش پدر رو به زاری بنو (فردوسی - ۱/۲۲۰)
زاری کردن، نالیدن،
شیرین، دلپسند، برای مثال لب نوشین، خواب نوشین بامداد رحیل / باز دارد پیاده را ز سبیل (سعدی - ۵۲) شفابخش، برای مثال دم نوشین عیسوی داری / زهر زرّاق مفتعل چه خوری؟ (خاقانی - ۸۰۱) گوارا، خوش گوار، برای مثال به جوی اندرون آب نوشین روان شد / از این عدل و انصاف نوشیروانی (فرخی - ۳۹۳)
نوپدید آمده، نوباوه، زیبا، آراسته، بدیع، برای مثال نوای تو ای خوب ترک نوآیین / درآورد در کار من بینوایی (منوچهری - ۱۵۲)
شاهزاده، پادشاه زاده، امیر، فرمانده سپاه
منسوب به مو، آنچه از موی بافته و ساخته شده مویینه
زیبا، آراسته، نوپدید آمده
تثنیه نور دوشید خورشید و ماهتاب تثنیه نور: دو نور دو روشنایی، نور آفتاب و نور ماه. یا نورین نیرین. دو نور تابنده (معمولا بدو دوست نیک که باهم باشند خطاب شود)
مغولی فرمانده سردار فرمانده سردار: خاقان منصور قلب مسمنه و میسره سپاه ظفرپناه را بنور طلعت شاهزادگان آفتاب احتشام و فر وجود نوئینان بهرام انتقام زینت و استحکام داده بمیدان جنگ ومعرکه نام و ننگ فرستاد
نالیدن، نوا و نوحه کردن
زاری کردن، نالیدن
مغولی میر، سردار، شاهزاده ایمر، فرمانده سپاه سردار. توضیح در عنوان سرداران مغول و ترک آید
شیرین، گوارا
آن چه که از روی ساخته شده باشد، محکم، استوار
ساخته شده و تابیده شده از مو
مأخوذ از مغولی به معنای شاهزاده، امیر
شیرین، گوارا
گریه و زاری کردن
ساخته شده از موی
جدید، مدرن
نیی، آنچه از نی ساخته شده باشد، ساخته شده از نی
جدید، بدیع، خوبترین از هر چیزی
منسوب به نی (نای) : ساخته از نی: (هندوی نفط اندازی همی آموخت حکیمی گفت: ترا که خانه نیین است بازی نه این است) (گلستان. چا. فروغی. 163)
تازه، نو
جمع مانوی، زندیکان مانی گرایان جمع مانوی در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)