نوزاد. رجوع به نوزاد شود. - نوزادگان چمن، نورستگان چمن. نهال ها و شاخه های نودمیده و گلها و شکوفه های نوشکفتۀ چمن. (برهان قاطع) (آنندراج) : دوش ز نوزادگان مجلس نو ساخت باغ مجلسشان آب زد ابر به سیم مذاب. خاقانی (ازفرهنگ فارسی معین). - نوزادگان خاطر، کنایه از اندیشه های بدیع واشعار و آثار تازه و بکر: بهر نوزادگان خاطر خویش بخت را دایگان نمی یابم. خاقانی. ، نوزائیده. نوزا. رجوع به نوزا شود
نوزاد. رجوع به نوزاد شود. - نوزادگان چمن، نورُستگان چمن. نهال ها و شاخه های نودمیده و گلها و شکوفه های نوشکفتۀ چمن. (برهان قاطع) (آنندراج) : دوش ز نوزادگان مجلس نو ساخت باغ مجلسشان آب زد ابر به سیم مذاب. خاقانی (ازفرهنگ فارسی معین). - نوزادگان خاطر، کنایه از اندیشه های بدیع واشعار و آثار تازه و بکر: بهر نوزادگان خاطر خویش بخت را دایگان نمی یابم. خاقانی. ، نوزائیده. نوزا. رجوع به نوزا شود
همچنین باز هم: (و میخواهند که شما نیز - که مومنان اید - راه راست گم کنید)، در جمله های شامل نفی نهی و استفهام بمعنی دیگر بیش بعد ازین آید: (من ترا از شهوات و لذات و حظوظ نفس خویش فرا خواهم گرفت تا نیز حظوظ خود نطلبی) : (نیز عصا بر سنگ مزن) یا نیزهم (نیز 1) : (دردم از یارست و درمان نیزهم دل فدای او شد و جان نیزهم) (حافظ. 250) (ردیف این غزل (نیزهم) است)
همچنین باز هم: (و میخواهند که شما نیز - که مومنان اید - راه راست گم کنید)، در جمله های شامل نفی نهی و استفهام بمعنی دیگر بیش بعد ازین آید: (من ترا از شهوات و لذات و حظوظ نفس خویش فرا خواهم گرفت تا نیز حظوظ خود نطلبی) : (نیز عصا بر سنگ مزن) یا نیزهم (نیز 1) : (دردم از یارست و درمان نیزهم دل فدای او شد و جان نیزهم) (حافظ. 250) (ردیف این غزل (نیزهم) است)