جدول جو
جدول جو

معنی نوقدم

نوقدم
کودکی که تازه راه رفتن آموخته، کنایه از نوآموز، مبتدی، کنایه از آنکه تازه به سیر و سلوک پرداخته
تصویری از نوقدم
تصویر نوقدم
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با نوقدم

نوقدم

نوقدم
مبتدی. کسی که تازه قدم به کاری گذاشته باشد. (آنندراج). شاگرد و تلمیذ مبتدی. نوآموز. (ناظم الاطباء) ، تازه وارد. تازه رسیده. (فرهنگ فارسی معین) ، نوبه پاآمده. نورفتار. (آنندراج). کودکی که تازه راه رفتن را آموخته باشد. (ناظم الاطباء) :
به طرف کوی عشق از ناتوانی چون ز پا افتم
چو طفل نوقدم برخیزم و دیگر بجا افتم.
وهمی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

نو قدم

نو قدم
نو گام نو رسیده نو نیاز (سالک در دساتیر نو مشق در غیاث اللغات)، تازه وارد تازه رسیده، مبتدی، آنکه تازه بسیر و سلوک داخل شده: (آن خلعه که فضل او نگارد هر نو قدمی قدش ندارد) (تحفه العراقین. قر. 46)
فرهنگ لغت هوشیار

نوقلم

نوقلم
که تازه قلم به دست گرفته است. که تازه نوشتن آموخته:
بسپار مرا به عهدش امروز
کاو نوقلم است و من نوآموز.
نظامی
لغت نامه دهخدا