جدول جو
جدول جو

معنی نونده

نونده
لرزنده، جنبنده، کنایه از تیزفهم، برای مثال هیچ مبین سوی او به چشم حقارت / زان که یکی جلد گربز است و نونده (یوسف عروضی - شاعران بی دیوان - ۳۵۰ حاشیه)
تصویری از نونده
تصویر نونده
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با نونده

نونده

نونده
هر چیز تازه پیدا شده و تازه به عرصه آمده. (ناظم الاطباء) ؟
لغت نامه دهخدا