تالاب. استخر. (رشیدی) (جهانگیری) (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج) : چند خوری آب ز نورنجه چند دست نه و زور به سرپنجه چند آب سیه گشت به نورنجه ات زور خزان کرد به سرپنجه ات. فیضی (از رشیدی)
تالاب. استخر. (رشیدی) (جهانگیری) (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج) : چند خوری آب ز نورنجه چند دست نه و زور به سرپنجه چند آب سیه گشت به نورنجه ات زور خزان کرد به سرپنجه ات. فیضی (از رشیدی)
نوشین. (رشیدی). نوشین. گوارا. (جهانگیری) (انجمن آرا). گوارنده. (برهان قاطع) (رشیدی). ظاهراً نوشنجه مصحف بوشنجه یا پوشنجه است و از تصحیف خوانی شعر منوچهری: نوشم قدح نبید بوشنجه هنگام صبوح ساقیا رنجه پدید آمده است و بوشنجه منسوب به بوشنج، فوشنج (شهرکی به ده فرسنگی هرات) است، و هاء آخر آن هاء نسبت است. (از یادداشتهای مؤلف)
نوشین. (رشیدی). نوشین. گوارا. (جهانگیری) (انجمن آرا). گوارنده. (برهان قاطع) (رشیدی). ظاهراً نوشنجه مصحف بوشنجه یا پوشنجه است و از تصحیف خوانی شعر منوچهری: نوشم قدح نبید بوشنجه هنگام صبوح ساقیا رنجه پدید آمده است و بوشنجه منسوب به بوشنج، فوشنج (شهرکی به ده فرسنگی هرات) است، و هاء آخر آن هاء نسبت است. (از یادداشتهای مؤلف)
اختلاف در آمدن ورفتن. (از منتهی الارب). اختلاف در پیش آمدن و پس رفتن. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، نمیمه. اختلاف و تردد در کلام و سخن، به غمازی تک ودو کردن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
اختلاف در آمدن ورفتن. (از منتهی الارب). اختلاف در پیش آمدن و پس رفتن. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، نمیمه. اختلاف و تردد در کلام و سخن، به غمازی تک ودو کردن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
نام مردی بوده آلانی از مبارزان لشکر روس، و آلان شهری است در ترکستان. (انجمن آرا) (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، رشیدی نویسد: ورنجه حجره بالای حجره و همچنین ورواره که برباره نیز گویند. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
نام مردی بوده آلانی از مبارزان لشکر روس، و آلان شهری است در ترکستان. (انجمن آرا) (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، رشیدی نویسد: ورنجه حجره بالای حجره و همچنین ورواره که برباره نیز گویند. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
ضمیمه. (اقرب الموارد)، معرب نوردۀ فارسی است به معنی سبت (سبد) ، طبقی که در آن گل و ریحان نهند. کثن. (اقرب الموارد)، مأخوذ از نوردۀ فارسی، کاربدکننده. (ناظم الاطباء)
ضمیمه. (اقرب الموارد)، معرب نوردۀ فارسی است به معنی سبت (سبد) ، طبقی که در آن گل و ریحان نهند. کثن. (اقرب الموارد)، مأخوذ از نوردۀ فارسی، کاربدکننده. (ناظم الاطباء)
قسمی گلوله انفجاری دستی که پس از در رفتن میترکد، و برای مواضع دشمن بکار میرود نارنج کوچک، نوعی گلوله که بوسیله دست یا نارنجک انداز بروی دشمن پرتاب شود: (توپهای کلان که هر یک را بیست و پنج عدد نارنجک و پول سیاه پر کرده بودند یکی از نارنجکها و گلوله ها بادم و اسب سواران قلعه نرسید. {یا نارنجک دستی. نوعی نارنجک که بوسیله دست پرتاب شود. توضیح نارنجکهای دستی ممکن است تا مسافت 30 الی 40 متری پرتاب شوند. اثرات نارنجکها بر حسب نوع آنها فرق میکند. پاره های نارنجک تعرضی در موقع متلاشی شدن کم است و عمل نارنجک فقط محدود باثر خرج مواد محترقه محتوی آنست و از 8 تا 10 متری نقطه متلاشی شدن تجاوز نمیکند. نارنجک دستی را میتوان در محاربه نزدیک و بالاخص در طی هجوم بکار برد
قسمی گلوله انفجاری دستی که پس از در رفتن میترکد، و برای مواضع دشمن بکار میرود نارنج کوچک، نوعی گلوله که بوسیله دست یا نارنجک انداز بروی دشمن پرتاب شود: (توپهای کلان که هر یک را بیست و پنج عدد نارنجک و پول سیاه پر کرده بودند یکی از نارنجکها و گلوله ها بادم و اسب سواران قلعه نرسید. {یا نارنجک دستی. نوعی نارنجک که بوسیله دست پرتاب شود. توضیح نارنجکهای دستی ممکن است تا مسافت 30 الی 40 متری پرتاب شوند. اثرات نارنجکها بر حسب نوع آنها فرق میکند. پاره های نارنجک تعرضی در موقع متلاشی شدن کم است و عمل نارنجک فقط محدود باثر خرج مواد محترقه محتوی آنست و از 8 تا 10 متری نقطه متلاشی شدن تجاوز نمیکند. نارنجک دستی را میتوان در محاربه نزدیک و بالاخص در طی هجوم بکار برد
منسوب به نارنج آنچه برنگ پوست نارنج باشد زرد که کمی بسرخی زند: آنکه بر پیر کند موزه نارنجی عیب تا نکردست بپا بر ویش انکاری هست. (نظام قاری)، ساخته شده از نارنج
منسوب به نارنج آنچه برنگ پوست نارنج باشد زرد که کمی بسرخی زند: آنکه بر پیر کند موزه نارنجی عیب تا نکردست بپا بر ویش انکاری هست. (نظام قاری)، ساخته شده از نارنج
این کلمه را بمعنی گوارا و گوارنده آورده اند (برهان ناظم - الاطباء. فرنظا) و بدین بیت منوچهری استشهاد کرده اند: (خوشا قدح نبیذ نوشنجه هنگام صبوح ساقیا رنجه (ساقی لنجه)) آمده و مرحوم دهخدا آنرا به (بوشنجه) منسوب به بوشنج (پوشنگ) تصحیح کرده اند
این کلمه را بمعنی گوارا و گوارنده آورده اند (برهان ناظم - الاطباء. فرنظا) و بدین بیت منوچهری استشهاد کرده اند: (خوشا قدح نبیذ نوشنجه هنگام صبوح ساقیا رنجه (ساقی لنجه)) آمده و مرحوم دهخدا آنرا به (بوشنجه) منسوب به بوشنج (پوشنگ) تصحیح کرده اند