جدول جو
جدول جو

معنی شورنده

شورنده((رَ دِ))
شست وشو دهنده، تعمید دهنده
تصویری از شورنده
تصویر شورنده
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با شورنده

شورنده

شورنده
تعمید دهنده، شوینده، شست و شو دهنده، شورش کننده، انقلاب کننده
شورنده
فرهنگ لغت هوشیار

شورنده

شورنده
شوینده. شست وشودهنده. (فرهنگ فارسی معین) ، تعمیددهنده. (یادداشت مؤلف) (فرهنگ فارسی معین) : به شما میگویم نیست در فرزندان آدمیان پیغمبر بزرگتر از یحیی شورنده. (ترجمه دیاتسارون ص 90). آمدند پیش عیسی و گفتند شورنده ما را پیش تو فرستاد. (ترجمه دیاتسارون ص 91)
پریشان شونده. منقلب، انقلاب کننده. شورش کننده، به هیجان آینده. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا