- نوردیده
- پیچیده طیکرده، تاکرده، پیموده (راه)
معنی نوردیده - جستجوی لغت در جدول جو
- نوردیده ((نَ وَ دِ))
- تا کرده، پیچیده، طی شده
- نوردیده
- پیموده، پیچیده شده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پیمودن، طی کردن، پیچیدن، تا کردن، نوشتن
تازه رسیده، تازه وارد، تازه، نو، کنایه از نوزاد
روشنایی چشم، قدرت بینایی
کنایه از فرزند عزیز
کنایه از شخص عزیز، نور بصر، نور چشم
کنایه از فرزند عزیز
کنایه از شخص عزیز، نور بصر، نور چشم
شید دیده: در رخشگری روشنی دیده فرزند
تازه رسیده تازه واردنوآمده جدیدالورود، جمع نورسیدگان، درمدرسه نظامیه از انفاس ایشان که بعضی نورسیدگان عالم معنی بودند، تازه نو
پیچیدن طی کردن، تا کردن، پیمودن (راه) طی کردن
جنگ کردن با نبرد کردن با
کارآزموده، باتجربه، کارزاردیده، جنگ دیده، برای مثال به کارهای گران مرد کاردیده فرست / که شیر شرزه درآرد به زیر خمّ کمند (سعدی - ۱۶۱)
آورد کردن، جنگ کردن، نبرد کردن، پیکار کردن، حمله کردن
باتجربه، مجرب، کارآزموده
ناز پرورده نازنین
استراحت نکرده، نیاسوده
واصل نشده، نیامده، نرسیده
چیزی یامحلی که رطوبت بدان رسیده نمناک
آشفته حال
درهم، آشفته، منقلب، دگرگون، ژولیده
آشفته، منقلب، پریشان حال، در تصوف ویژگی کسی که نور حق در دلش جلوه گر گشته و از خود بی خود شده باشد
آورده، ابداع شده، پدیدکرده شده، حاصل کرده
ورزش کرده، نیرومند، حاصل کرده و به دست آورده
دیده نشده، آنچه به چشم دیده نشده، کسی که چیزی را ندیده، برای مثال تو چه دانی قدر آب دیدگان / عاشق نانی تو چون نادیدگان (مولوی - ۱۰۲) ، کنایه از بخیل، خسیس، ممسک
نمناک، نمدار، مرطوب، چیزی یا جایی که رطوبت به آن سرایت کرده
کشک پشت درآدمی، بالای کوه
گشته
آشفته، درهم و برهم، ژولیده
مخفی، نامرئی، غیربارز
سالم، دریده ناشده
بریده ناشده مقابل بریده، ختنه ناکرده نامختون، قوچ اخته کرده که پشمش درازنشودتاآنراببرند