جدول جو
جدول جو

معنی نهند - جستجوی لغت در جدول جو

نهند
(نَ هََ)
دهی است از دهستان مواضعخان بخش ورزقان شهرستان اهر. در 26 هزارگزی شمال شرقی تبریز و 12 هزارگزی جادۀ اهر به تبریز، در منطقۀ کوهستانی معتدل هوایی واقع و دارای 1100 تن سکنه است. آبش از چشمه و رود نهند، محصولش غلات و حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سهند
تصویر سهند
(پسرانه)
کوه آتشفشان قدیمی در آذربایجان، نام کوهی آتشفشانی در آذربایجان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مهند
تصویر مهند
شمشیر هندی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهصد
تصویر نهصد
عدد «۹۰۰»، نه برابر صد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهنج
تصویر نهنج
طبقی در گل های مرکب که گل های کوچک بر روی آن قرار می گیرد
جوال بافته شده از مو یا پشم برای نگهداری آرد، گندم و امثال آن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهنده
تصویر نهنده
گذارنده، آنکه چیزی را در جایی بگذارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوند
تصویر نوند
تند و تیز، کشتی، اسب یا شتر تیزرو، برای مثال یکی را بهایی به تن درکشد / یکی را نوندی کشد زیر ران (فرخی - ٢4٨)، پیک یا سوار تندرو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نجند
تصویر نجند
نژند، اندوهگین، افسرده، پژمرده، سرگشته، خشمگین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پهند
تصویر پهند
دام، تله، برای مثال چون نهاد او پهند را نیکو / قید شد در پهند او آهو (رودکی - ۵۴۶)، دامی که با آن جانوران را صید کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نژند
تصویر نژند
اندوهگین، افسرده، پژمرده، برای مثال آخر این اختران بی معنیت / چند بخت مرا نژند کنند (انوری - ۶۲۴)، سرگشته، خشمگین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهنگ
تصویر نهنگ
تمساح، بالن، کنایه از مبارز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهاد
تصویر نهاد
نهادن، سرشت، طبیعت، برای مثال خدای عرش جهان را چنین نهاد «نهاد» / که گاه مردم شادان و گه بود ناشاد (رودکی - ۴۹۵)، ضمیر، دل، سازمان، مؤسسه، بنیان، اساس، در علوم ادبی مسندٌالیه، روش، طرز، راه ورسم، مراسم، آیین، آداب، مقام، پایگاه، قرار، مواضعه
بافت
ادا کردن، پرداختن
فرهنگ فارسی عمید
(نِ / نَ هََ دَ / دِ)
گذارنده. که می نهد. نعت فاعلی است از نهادن. رجوع به نهادن شود
لغت نامه دهخدا
اندوهگین غمناک افسرده: پیرمردی ام معیل وبارکش روز وشب دردشت باشم خارکش... شهریارش گفت: ای پیرنژندخ نرخ کن تازردهم خارت بچندک (منطق الطیر. چا. دکترگوهرین 96)، پژمرده، سرگشته فرومانده، خشمگین غضبناک، پست زبون: بخاک اندرافگندخوارونژند فرودآمدودست کردش ببند. (شا. بخ. 865: 3)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوند
تصویر نوند
تیز رو تند رو، مرکوب (اسب استر) تند رو: (روز جستن تازیانی چون نوند روزدن چون شست ساله سود مند) (رودکی. لفا. هر. 29)، بیک قاصد، خبر گیر خبر آور: (چرخ چنین است و بر بن ره رود لیک زهر نیک و زهر بد نوند) (رودکی. صحاح الفرس)
فرهنگ لغت هوشیار
کیسه ای که از موی و پشم و جز آن بافند و غلات در آن ریزند: جوال، محلی که گلچه های یک گل دارای آرایش کلاپرک بر روی آن قرار میگیرند. معمولا در انتهای دم گل یک گل کلاپرک قسمت مسطح یا محدی بنام طبق گل موجود است (مانند گل بابونه یا آفتاب گردان)، در روی این قمست مسطح یا محدب که بنام نهنج موسوم است گلچه های میرویند: طبق گل (گل آذین کلاپرک)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهاد
تصویر نهاد
خلقت، آفرینش، طینت، فطرت، خمیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نجند
تصویر نجند
نژند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پهند
تصویر پهند
تله، دامی باشد که با آن آهو گیرند
فرهنگ لغت هوشیار
شمشیر هندی: چون علوی و حسینی است ستوده است دو طرف او دو حد مهند. (منوچهری)
فرهنگ لغت هوشیار
گذارنده قرار دهنده، مقرر کننده معین کننده، عاقد قرار داد. یا نهنده شریعت. واضع دین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهندر
تصویر نهندر
حصه المسیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهنگ
تصویر نهنگ
بالن، بال، وال، بزرگترین پستاندار دریائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پهند
تصویر پهند
((پَ هَ))
دامی باشد که بدان آهو گیرند، تله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مهند
تصویر مهند
((مُ هَ نَّ))
شمشیری که از فولاد هندی ساخته شده باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نژند
تصویر نژند
((نَ یا نِ ژَ))
مهیب و سهمگین، افسرده، اندوهگین، خشمگین، پست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نجند
تصویر نجند
((نَ جَ))
نژند، اندوهگین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نهنگ
تصویر نهنگ
((نَ یا نِ هَ))
بالن، نوعی ماهی بسیار بزرگ دریایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نهنج
تصویر نهنج
((نِ هَ))
جوال، جوالی که از مو یا پشم بافته شده باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نهاد
تصویر نهاد
((نِ یا نَ))
طبیعت، سرشت، ذات، نژاد، نسب، رسم، روش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نوند
تصویر نوند
((نَ وَ))
پیک، نامه بر، تیزرو، تندرو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نژند
تصویر نژند
ناراحت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نهاد
تصویر نهاد
موسسه، ذات
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مهند
تصویر مهند
مهم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نهنگ
تصویر نهنگ
آلیگاتور
فرهنگ واژه فارسی سره