جدول جو
جدول جو

معنی نهستن - جستجوی لغت در جدول جو

نهستن(کَ / کِ دَ)
نهادن. (جهانگیری) (برهان قاطع) (انجمن آرا). گذاشتن. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا). نشاندن و نصب کردن. (ناظم الاطباء). نهشتن. (برهان قاطع) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
نهستن
نهادن، نشاندن و نصب کردن
تصویری از نهستن
تصویر نهستن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نشستن
تصویر نشستن
قرار گرفتن انسان یا حیوان بر روی سرین خود، تمرگیدن
ساکن بودن، اقامت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهشتن
تصویر نهشتن
نهادن، گذاشتن، نشاندن، نصب کردن
رسوب دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سهستن
تصویر سهستن
نمایان شدن، به نظر آمدن
ترسیدن، رم کردن و گریختن، رمیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهفتن
تصویر نهفتن
پوشیده و پنهان کردن، مخفی شدن
در خاک پنهان کردن، به خاک سپردن، دفن کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سهستن
تصویر سهستن
ترسیدن و رمیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نخستن
تصویر نخستن
نخستین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشستن
تصویر نشستن
آرام شدن، جاگرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهفتن
تصویر نهفتن
پوشیده کردن پنهان ساختن: (بخورشید رویان سپهدار گفت که این خواب را باز باید نهفت) (شا. بخ. 38: 1)، پوشیده شدن پنهان شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهفتن
تصویر نهفتن
((نُ یا نِ هُ تَ))
پنهان کردن، پوشیده شدن، پنهان شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نشستن
تصویر نشستن
((نِ شَ تَ))
در جایی قرار گرفتن، ضد ایستادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سهستن
تصویر سهستن
((سَ هِ تَ))
نمایان شدن، ظاهرشدن، نگریستن، ترسیدن، رمیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نهفتن
تصویر نهفتن
اختفاء، اخفاء
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نشستن
تصویر نشستن
جلوس کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نشستن
تصویر نشستن
Perch, Seat, Sit
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نشستن
تصویر نشستن
se percher, s'asseoir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نشستن
تصویر نشستن
বসা , বসা , বসা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از نشستن
تصویر نشستن
לשבת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از نشستن
تصویر نشستن
止まる , 座る
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از نشستن
تصویر نشستن
栖息 , 坐
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از نشستن
تصویر نشستن
kukaa, keti
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از نشستن
تصویر نشستن
앉다 , 앉다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از نشستن
تصویر نشستن
tüneklemek, oturmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از نشستن
تصویر نشستن
bertengger, duduk
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از نشستن
تصویر نشستن
posarse, sentarse
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نشستن
تصویر نشستن
बैठना , बैठना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نشستن
تصویر نشستن
posarsi, sedersi
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نشستن
تصویر نشستن
sich niederlassen, sitzen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نشستن
تصویر نشستن
zitten
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نشستن
تصویر نشستن
сідати , сидіти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نشستن
تصویر نشستن
усесться , сидеть
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نشستن
تصویر نشستن
usiąść, siedzieć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نشستن
تصویر نشستن
empoleirar-se, sentar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نشستن
تصویر نشستن
เกาะ , นั่ง , นั่ง
دیکشنری فارسی به تایلندی