جدول جو
جدول جو

معنی نهبان - جستجوی لغت در جدول جو

نهبان
(نَ)
به صیغۀ تثنیه، نام دو کوه است در تهامه. (از منتهی الارب). و آن مشتمل است بر نهب الاعلی و نهب الاسفل. رجوع به معجم البلدان شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شهبان
تصویر شهبان
(پسرانه)
برادر زرین ملک در داستان ملک بهمن
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رهبان
تصویر رهبان
نگهبان راه، نگه دارندۀ راه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهنبان
تصویر نهنبان
نهنبن، سرپوش دیگ، کوزه، تنور و مانند آن، سر کوزه، سر دیگ، سر تنور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لهبان
تصویر لهبان
تشنه، انسان یا حیوان که احتیاج به نوشیدن آب دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نگهبان
تصویر نگهبان
پاسبان، مراقب، نگهدارنده، مرزبان، فرمانده سپاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رهبان
تصویر رهبان
کسی که در دیر به سر می برد و به عبادت مشغول است، راهب، پارسا و عابد مسیحی، دیرنشین، جمع راهب، راهب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دهبان
تصویر دهبان
نگهبان ده، کدخدا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شهبان
تصویر شهبان
جمع شهاب، زبانه های آتش گل خورشیدی
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که در دیر به عبادت مشغول باشد، ترسکار، زاهد و پرهیزگار، پارسای ترسایان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهبان
تصویر دهبان
نگهبان ده کدخدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لهبان
تصویر لهبان
سختی گرمی، زبانه آتش، روز گرم، زبانه زدن آتش شبر زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نگهبان
تصویر نگهبان
نگهدارنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهنبان
تصویر نهنبان
سر پوش دیگ و مانند آن: (لطیف ارشد ز سوزش قطره آبت به دیگ گل کنی بازش کثیف از بنهی از طینت نهنبانش) (امیر خسرو رشیدی)، طبق تنور و مانند آن سر تنور، سر کوزه و مانند آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهلان
تصویر نهلان
آشامنده، تشنه، سیراب از واژگان دو پهلو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هنبان
تصویر هنبان
انبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نگهبان
تصویر نگهبان
((نِ گَ))
پاسبان، مراقب، نگاهبان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نهنبان
تصویر نهنبان
((نَ یا نُ هُ))
سرپوش که روی دیگ، کوزه و مانند آن بگذارند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رهبان
تصویر رهبان
((رَ))
زاهد، ترسا، کسی که از خدا بسیار بترسد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لهبان
تصویر لهبان
((لَ هَ))
لهیب، زبانه زدن آتش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رهبان
تصویر رهبان
((رُ))
راهب، جمع رهابین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نگهبان
تصویر نگهبان
محافظ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نگهبان
تصویر نگهبان
Custodian, Guardian
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نگهبان
تصویر نگهبان
gardien
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نگهبان
تصویر نگهبان
custodiante, guardião
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نگهبان
تصویر نگهبان
custodio, guardián
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نگهبان
تصویر نگهبان
strażnik
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نگهبان
تصویر نگهبان
хранитель , страж
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نگهبان
تصویر نگهبان
охоронець
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نگهبان
تصویر نگهبان
bewaker
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نگهبان
تصویر نگهبان
Hüter, Wächter
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نگهبان
تصویر نگهبان
custode, guardiano
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نگهبان
تصویر نگهبان
रक्षक , संरक्षक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نگهبان
تصویر نگهبان
রক্ষক , রক্ষক
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از نگهبان
تصویر نگهبان
penjaga
دیکشنری فارسی به اندونزیایی