معنی لهبان - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با لهبان
لهبان
- لهبان
- سختی گرمی، زبانه آتش، روز گرم، زبانه زدن آتش شبر زدن
فرهنگ لغت هوشیار
لهبان
- لهبان
- سخت تشنه. (مهذب الاسماء). تشنه. (منتهی الارب). ج، لهاب
لغت نامه دهخدا
لهبان
- لهبان
- لهیب. لهاب. لَهب. لَهَب. زبانه زدن آتش بی دود. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
رهبان
- رهبان
- کسی که در دیر به عبادت مشغول باشد، ترسکار، زاهد و پرهیزگار، پارسای ترسایان
فرهنگ لغت هوشیار