جدول جو
جدول جو

معنی نهنبان

نهنبان((نَ یا نُ هُ))
سرپوش که روی دیگ، کوزه و مانند آن بگذارند
تصویری از نهنبان
تصویر نهنبان
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با نهنبان

نهنبان

نهنبان
نهنبن، سرپوش دیگ، کوزه، تنور و مانندِ آن، سر کوزه، سر دیگ، سر تنور
نهنبان
فرهنگ فارسی عمید

نهنبان

نهنبان
سر پوش دیگ و مانند آن: (لطیف ارشد ز سوزش قطره آبت به دیگ گل کنی بازش کثیف از بنهی از طینت نهنبانش) (امیر خسرو رشیدی)، طبق تنور و مانند آن سر تنور، سر کوزه و مانند آن
نهنبان
فرهنگ لغت هوشیار

نهنبان

نهنبان
سرپوش دیگ و طبق و تنور و امثال آن. نهنبن. (جهانگیری) (برهان قاطع) (رشیدی) (از انجمن آرا) (از آنندراج). نیز رجوع به نهنبن شود:
لطیف ار شد ز سوزش قطرۀ آبت به دیگ گل
کنی بازش کثیف ار بنهی از طینت نهنبانش.
امیرخسرو (از رشیدی)
لغت نامه دهخدا

قهنبان

قهنبان
دراز کوژپشت یا دراز. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به قَهَنَّب شود
لغت نامه دهخدا

کهنبان

کهنبان
دهی از دهستان کرم است که در بخش ترک شهرستان میانه واقع است و 404 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

نهنبن

نهنبن
سرپوش دیگ، کوزه، تنور و مانندِ آن، برای مِثال بگشای راز عشق و نهفته مدار عشق / از می چه فایده که به زیر نهنبن است (کسائی - لغت فرس - نهبنن)، دوستی این جهان نهنبن دل هاست / از دل خود بفکن این سیاه نهنبن (ناصرخسرو - ۱۶۹)، سر کوزه، سر دیگ، سر تنور
نهنبن
فرهنگ فارسی عمید

نهنبن

نهنبن
سر پوش دیگ و مانند آن: (کذلک یطبع الله عی قلوب الذین لا یعلمون همچنانک نهنبنی نهاد بر دلهای آن کافران تا در نیافتند پیغامهای خدایرا)، طبق تنور و مانند آن سر تنور، سر کوزه و مانند آن: (بگشای راز عشق و نهفته مدار عشق از می چه فایده که بزیر نهنبین است ک) (کسائی. لفا اق. 391)
نهنبن
فرهنگ لغت هوشیار