معنی نهاویس - جستجوی لغت در جدول جو

نهاویس

لغت نامه دهخدا

ناموس ها، شرف ها، عفت ها، عصمت ها، کنایه از آگاه و مطلع به باطن امور، راز ها، سرها، کاردان ها، کمینگاههای صیاد، جمع واژۀ ناموس

فرهنگ فارسی عمید

نانویس

نانوشته، نوشته نشده، ازقلم افتاده

فرهنگ فارسی عمید

نهاوند

از شعبه های بیست و چهارگانۀ موسیقی ایرانی

فرهنگ فارسی عمید

تهاویل

سهمگینی، ترساندن، رنگ های گوناگون از سرخ، سبز و زرد

فرهنگ فارسی عمید

طواویس

طاووس ها، پرنده ای زیبا از خانوادۀ کبک که نر آن دم چتری بزرگ با پرهای رنگین دارد، جمع واژۀ طاووس

فرهنگ فارسی عمید

ناودیس

چین خوردگی های زمین که وسط آن ها فرو رفته است، ناومانند، به شکل ناو

فرهنگ فارسی عمید

نهالین

نهالی، بستر، تشک

فرهنگ فارسی عمید

نواقیس

ناقوس ها، زنگهای بزرگی که در کلیسا نصب می کنند و هنگام مراسم مذهبی نواخته می شود، جمع واژۀ ناقوس

فرهنگ فارسی عمید

نوامیس

(نَ)

ج ناموس. رجوع به ناموس شود، نوامیس الهیه، قوانین شرعی. (یادداشت مؤلف) ، علم نوامیس، یکی از شعب علم سیمیاست. (یادداشت مؤلف). و نیز رجوع به تذکرۀ ضریر انطاکی ص 63 شود، علم نوامیس، حکمت عملی. (فرهنگ فارسی معین)

لغت نامه دهخدا

طواویس

(نی یَ)

نام دیهی است ببخارا. (منتهی الارب). شهرکیست از ماوراءالنهر به بخارا بر سرحد سغد و اندر وی هر سالی یک روز بازار است که خلق بسیار اندروی گرد آیند. (حدود العالم). نام ناحیتی از اعمال بخارا میان آن و سمرقند و آن شهری است بسیاربستان و آبهای جاری و نعمت فراوان و آن را قندز و جامعی است وداخل حائط بخار است. (معجم البلدان). قریه ای است درهشت فرسنگی بخارا. (سمعانی). و رجوع به طوایس شود

لغت نامه دهخدا

طواویس

(طَ)

جمع واژۀ طاووس. (منتهی الارب). رجوع به طاووس شود

لغت نامه دهخدا

نواویر

(نَ)

جمع واژۀ نوّار. رجوع به نوار و نواره شود

لغت نامه دهخدا

نواقیس

(نَ)

جمع واژۀ ناقوس. رجوع به ناقوس شود

لغت نامه دهخدا

نااوسی

منسوب به نااوس:
عاشر آن اکرم معاشر شر
گوئی از گبرکان نااوسی است،
انوری

لغت نامه دهخدا

مهاریس

(مَ)

جمع واژۀ مهراس. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و رجوع به مهراس شود

لغت نامه دهخدا

ناودیس

بشکل ناو، ناوسان، مانند ناو،
(اصطلاح زمین شناسی) در اصطلاح زمین شناسی، چین خوردگیهای زمین که بشکل ناو است، (لغات فرهنگستان)، چین های طبقات زمین را که فرورفته است ناودیس گویند، مقابل تاقدیس (طاقدیس) که چین خوردگی آن برآمده است

لغت نامه دهخدا

تهاویل

(تَ)

جمع واژۀ تهویل،یعنی کارهای ترساننده، رنگهای گوناگون. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رنگهای مختلف از سرخ و زرد و سبز. (از اقرب الموارد) ، آرایش نگارها و تصویرها و پیرایه ها. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). واحدآن تهویل است. یقال: زینت بالتهاویل، و هی النقوش والالوان تهول من نظر الیها کمال. یقال: شی ٔ رائع و لو ابصرته لراعک و هو یروع بجماله. (اقرب الموارد).
- تهاویل الربیع، آنچه از گلهای گوناگون که در بهار روید. یقال: علا الریاض تهویلها. و گویند تهاویل، پشمهائی است که به شتر آویزند و آن را واحد نیست. (از اقرب الموارد)

جَمعِ واژۀ تهویل،یعنی کارهای ترساننده، رنگهای گوناگون. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رنگهای مختلف از سرخ و زرد و سبز. (از اقرب الموارد) ، آرایش نگارها و تصویرها و پیرایه ها. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). واحدآن تهویل است. یقال: زینت بالتهاویل، و هی النقوش والالوان تهول من نظر الیها کمال. یقال: شی ٔ رائع و لو ابصرته لراعک و هو یروع بجماله. (اقرب الموارد).
- تهاویل الربیع، آنچه از گلهای گوناگون که در بهار روید. یقال: علا الریاض تهویلها. و گویند تهاویل، پشمهائی است که به شتر آویزند و آن را واحد نیست. (از اقرب الموارد)

لغت نامه دهخدا

نباریس

(نَ)

جمع واژۀ نبراس، بمعنی مصباح و چراغ. (اقرب الموارد). رجوع به نبراس شود

لغت نامه دهخدا

نهاویش

(نَ)

جمع واژۀ نهواش. (ناظم الاطباء)

لغت نامه دهخدا

نواویس

(نَ)

جمع واژۀ ناووس. رجوع به ناووس و نائوس شود

لغت نامه دهخدا

نهالین

تشک، دوشک، بالش، لحاف

فرهنگ لغت هوشیار

نواقیس

جمع ناقوس، درای ها جمع ناقوس

فرهنگ لغت هوشیار

نوامیس

جمع ناموس

فرهنگ لغت هوشیار

ناودیس

بشکل ناو (کشتی) مانندناو، چین خوردگی بزرگ ومنحنی مقعرطبقات زمین

فرهنگ لغت هوشیار

نانویس

نوشته نشده ازقلم افتاده: چندقلم نانویس داریم، ثبت نشده روی کاغذ نیامده: حساب نانویس، آنکه یاآنچه ننویسدظنکه درنوشتن روان نیست: قلم نانویس

فرهنگ لغت هوشیار

نادویس

چین خوردگیهای زمین که بشکل ناو است

فرهنگ لغت هوشیار

طواویس

جمع طاووس، فراشمرغان

فرهنگ لغت هوشیار

تهاویل

زینت تصاویر و نقوش

فرهنگ لغت هوشیار

نهاوند

یکی از شعب بیست و چهار گانه قدما و آن پنج نغمه است که برای تزیین در هشت نغمه عمل کنند. این شعبه بعشاق و زنگوله مناسب است: (چنان کزسیه غمر ابیخ بر کند فرو گفت این غزل را در نهاوند)

فرهنگ لغت هوشیار