شیری را گویند که از پستان گوسفند و گاو بر دوغ و ماست بدوشند. (برهان قاطع). بعضی به معنی گورماست گفته اند. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین) ، قیماق شیر خام. (برهان قاطع). سرشیر. (ناظم الاطباء). بعضی گفته اند نمشک کفی و قیماغی که بالای شیر خام جمع شود. (رشیدی) (حاشیۀ برهان چ معین). به لغت اهل هند کف شیر است که شیرینی قند یا نبات و قدری گلاب داخل شیر جوش داده که نصف بماند بسیار برهم می زنند و تمام کف آن را گرفته با نان تنک روغنی می خورند. (تحفۀ حکیم مؤمن) : در جهان بسحاق قوتی چون نمشک و قند نیست بشنو این از من که عمری در پی آن بوده ام. بسحاق اطعمه. به شام روزه نمشک و رطب مقدم دار که هست چربه و دوشاب از برای سحور. بسحاق اطعمه. ، مسکه. (برهان قاطع) (رشیدی) (حاشیۀ برهان قاطع چ معین) (آنندراج). کره. (برهان قاطع). به لغت اصفهان روغن تازه است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
شیری را گویند که از پستان گوسفند و گاو بر دوغ و ماست بدوشند. (برهان قاطع). بعضی به معنی گورماست گفته اند. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین) ، قیماق شیر خام. (برهان قاطع). سرشیر. (ناظم الاطباء). بعضی گفته اند نِمِشْک کفی و قیماغی که بالای شیر خام جمع شود. (رشیدی) (حاشیۀ برهان چ معین). به لغت اهل هند کف شیر است که شیرینی قند یا نبات و قدری گلاب داخل شیر جوش داده که نصف بماند بسیار برهم می زنند و تمام کف آن را گرفته با نان تنک روغنی می خورند. (تحفۀ حکیم مؤمن) : در جهان بسحاق قوتی چون نمشک و قند نیست بشنو این از من که عمری در پی آن بوده ام. بسحاق اطعمه. به شام روزه نمشک و رطب مقدم دار که هست چربه و دوشاب از برای سحور. بسحاق اطعمه. ، مسکه. (برهان قاطع) (رشیدی) (حاشیۀ برهان قاطع چ معین) (آنندراج). کره. (برهان قاطع). به لغت اصفهان روغن تازه است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
میوه ای ترش مزه شبیه شاتوت یا توت فرنگی و به رنگ سرخ مایل به سیاهی که بوتۀ آن خودرو است و در جاهای گرم و مرطوب در جنگل ها و صحراها می روید در بعضی جاها آن را می کارند و تربیت می کنند و میوۀ بهتر و درشت تری از آن به دست می آورند، دارای ویتامین C، قند، اسیدسیتریک و اسیدمالیک بوده و اشتهاآور و ملین و مدر و ضد اسکوربوت است همچنین ترشح عرق را زیاد می کند و برای تصفیۀ خون نافع است، تلو، سه گل، توت سه گل، علّیق، علّیق الجبل، توت العلیق
میوه ای ترش مزه شبیه شاتوت یا توت فرنگی و به رنگ سرخ مایل به سیاهی که بوتۀ آن خودرو است و در جاهای گرم و مرطوب در جنگل ها و صحراها می روید در بعضی جاها آن را می کارند و تربیت می کنند و میوۀ بهتر و درشت تری از آن به دست می آورند، دارای ویتامین C، قند، اسیدسیتریک و اسیدمالیک بوده و اشتهاآور و ملین و مدر و ضد اسکوربوت است همچنین ترشح عرق را زیاد می کند و برای تصفیۀ خون نافع است، تَلو، سِه گُل، توتِ سِه گُل، عُلَّیق، عُلَّیقُ الجَبَل، توتُ العَلیق
تیهو، پرنده ای شبیه کبک اما کوچک تر از آن با گوشتی لذیذ و پرهای خاکستری مایل به زرد و خال های سیاه رنگ در زیر سینه شوشک، شارشک، شاشنگ، شیشو، شیشیک، شاشک، طیهوج، فرفور، نموسک، سرخ بال
تیهو، پرنده ای شبیه کبک اما کوچک تر از آن با گوشتی لذیذ و پرهای خاکستری مایل به زرد و خال های سیاه رنگ در زیر سینه شوشَک، شارَشک، شاشَنگ، شیشو، شیشیک، شاشَک، طیهوج، فَرفور، نَموسَک، سُرخ بال
مردم وام دار و قرض دار. (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء). قرض دار. (جهانگیری) (انجمن آرا) (رشیدی). ناشنگ. (رشیدی). نلسک با سین بی نقطه نیز هست و به جای لام بای ابجد [نبسک، نبشک] هم به نظر آمده است. (برهان قاطع). و آن را ناشک نیز خوانند. (جهانگیری). به کسر نون و سکون شین معجمه، قرص دارو باشد، کذا فی المؤید [مؤیداللغات] و در زفان گویا به سین مهمله نیز آمده و نیشک به شین معجمه نیز به این معنی است و در اداه [اداهالفضلاء] به جای قرص دارو، قرض دار به نظر رسیده. چون استشهادی نداشتیم هر دو را نوشتیم. (سروری). در نسخۀ سروری به کسر نون و لام و سکون شین معجمه قرض دار و مرض دار به هر دو روش آورده و تردد کرده. (از رشیدی). در فولرس نلسک، نلشک، ناشک، نیشک، همه به یک معنی آمده. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
مردم وام دار و قرض دار. (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء). قرض دار. (جهانگیری) (انجمن آرا) (رشیدی). ناشنگ. (رشیدی). نلسک با سین بی نقطه نیز هست و به جای لام بای ابجد [نبسک، نبشک] هم به نظر آمده است. (برهان قاطع). و آن را ناشک نیز خوانند. (جهانگیری). به کسر نون و سکون شین معجمه، قرص دارو باشد، کذا فی المؤید [مؤیداللغات] و در زفان گویا به سین مهمله نیز آمده و نیشک به شین معجمه نیز به این معنی است و در اداه [اداهالفضلاء] به جای قرص دارو، قرض دار به نظر رسیده. چون استشهادی نداشتیم هر دو را نوشتیم. (سروری). در نسخۀ سروری به کسر نون و لام و سکون شین معجمه قرض دار و مرض دار به هر دو روش آورده و تردد کرده. (از رشیدی). در فولرس نلسک، نلشک، ناشک، نیشک، همه به یک معنی آمده. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
چیزی است سرخ و شبیه به مرجان. (برهان قاطع) (آنندراج). زعرور بود به تازی و آلوچه نیز گویندش، سرخ بود وزرد نیز باشد، در کوه روید از درخت. (فرهنگ خطی). مصحف نمتک است. (یادداشت مؤلف). رجوع به نمتک شود
چیزی است سرخ و شبیه به مرجان. (برهان قاطع) (آنندراج). زعرور بود به تازی و آلوچه نیز گویندش، سرخ بود وزرد نیز باشد، در کوه روید از درخت. (فرهنگ خطی). مصحف نمتک است. (یادداشت مؤلف). رجوع به نمتک شود
گهر باشد (؟) و گویند نمتک زعرور باشد به تازی. قریعالدهر: گروهی اند که ندانند باز سیم ز سرب همه دروغ زن و خربطند و خیره سرند نمتک و بسّد نزدیکشان یکی باشد از آنکه هردو به گونه شبیه یکدگرند. (از لغت فرس اسدی ص 296). و آلوج نیز گویند، سرخ بود و زرد در کوه روید از درخت. (فرهنگ اسدی نسخۀ نخجوانی). نمتک زعرور باشد یعنی کوژ. (لغت فرس نسخۀ نفیسی ازحاشیۀ برهان قاطع چ معین). زعرور بود یعنی آلوچه، گویند سرخ بود و زرد نیز باشد، در کوه روید از درخت. (اوبهی). نمتک، به فتح نون و سکون تاء و کاف، زعرورباشد و آن میوه ای است کوچک و سرخ که از درخت گیل روید. (صحاح الفرس چ طاعتی ص 189). نمتک، با اول مفتوح و ثانی مضموم، میوه باشد سرخ رنگ کوچک که آن را گیل سرخ نامند و به تازی زعرورو مثلث العجم نامند. (جهانگیری). نمتک، به فتح و ضم میم و سکون تاء، میوه ای سرخ رنگ کوچک و بعضی گفته اند آلوبالو و در تحفه گوید نوعی از آلوی کوهی که به تازی زعرور گویند، اما در ترجمه صیدنۀ ابوریحان گفته که نلک به معنی آلوی کوهی است. (فرهنگ رشیدی). نمتک، به فتح اول و سکون ثانی و ضم فوقانی و کاف ساکن، میوه ای باشد صحرائی که آن را به عربی زعرور و مثلث العجم گویند، به این اعتبار که دانۀ او سه پهلوست و در خراسان علف شیران خوانند. و به فتح اول و ثانی هم گفته اند اما به معنی آلوبالو و آن میوه ای است شبیه به گیلاس. و به ضم اول و ثانی چیزی است سرخ مانند مرجان و به این معنی به جای تای قرشت نون هم به نظر آمده است. (برهان قاطع). به فتح و ضم میم و سکون تا، آلوبالو را گویند... از میوه های کوهی نیز نوشته اند. (انجمن آرا) (آنندراج). نمتک، آلوبالو و آلوی جنگلی. نمتک، نمتک، زعرور و زالزالک. نمتک، چیزی سرخ مانند مرجان. (ناظم الاطباء). نمتک، نمتک، نمتک، زالزالک. آلبالو. (فرهنگ فارسی معین). آلبالو. آلوی وحشی. آلوچۀ کوهی. زعرور. نلک. تفاح البری. شجرهالدب. علف خرس. دولانه. کوژ. ردف. آنج. (یادداشت مؤلف)
گهر باشد (؟) و گویند نمتک زعرور باشد به تازی. قریعالدهر: گروهی اند که ندانند باز سیم ز سرب همه دروغ زن و خربطند و خیره سرند نمتک و بُسَّد نزدیکشان یکی باشد از آنکه هردو به گونه شبیه یکدگرند. (از لغت فرس اسدی ص 296). و آلوج نیز گویند، سرخ بود و زرد در کوه روید از درخت. (فرهنگ اسدی نسخۀ نخجوانی). نمتک زعرور باشد یعنی کوژ. (لغت فرس نسخۀ نفیسی ازحاشیۀ برهان قاطع چ معین). زعرور بود یعنی آلوچه، گویند سرخ بود و زرد نیز باشد، در کوه روید از درخت. (اوبهی). نمتک، به فتح نون و سکون تاء و کاف، زعرورباشد و آن میوه ای است کوچک و سرخ که از درخت گیل روید. (صحاح الفرس چ طاعتی ص 189). نمتک، با اول مفتوح و ثانی مضموم، میوه باشد سرخ رنگ کوچک که آن را گیل سرخ نامند و به تازی زعرورو مثلث العجم نامند. (جهانگیری). نمتک، به فتح و ضم میم و سکون تاء، میوه ای سرخ رنگ کوچک و بعضی گفته اند آلوبالو و در تحفه گوید نوعی از آلوی کوهی که به تازی زعرور گویند، اما در ترجمه صیدنۀ ابوریحان گفته که نلک به معنی آلوی کوهی است. (فرهنگ رشیدی). نمتک، به فتح اول و سکون ثانی و ضم فوقانی و کاف ساکن، میوه ای باشد صحرائی که آن را به عربی زعرور و مثلث العجم گویند، به این اعتبار که دانۀ او سه پهلوست و در خراسان علف شیران خوانند. و به فتح اول و ثانی هم گفته اند اما به معنی آلوبالو و آن میوه ای است شبیه به گیلاس. و به ضم اول و ثانی چیزی است سرخ مانند مرجان و به این معنی به جای تای قرشت نون هم به نظر آمده است. (برهان قاطع). به فتح و ضم میم و سکون تا، آلوبالو را گویند... از میوه های کوهی نیز نوشته اند. (انجمن آرا) (آنندراج). نَمَتْک، آلوبالو و آلوی جنگلی. نَمْتُک، نُمْتُک، زعرور و زالزالک. نُمْتُک، چیزی سرخ مانند مرجان. (ناظم الاطباء). نَمْتَک، نَمَتْک، نَمْتُک، زالزالک. آلبالو. (فرهنگ فارسی معین). آلبالو. آلوی وحشی. آلوچۀ کوهی. زعرور. نلک. تفاح البری. شجرهالدب. علف خرس. دولانه. کوژ. ردف. آنج. (یادداشت مؤلف)
دهی است از دهستان پس کوه از بخش قاین شهرستان بیرجند واقع در 22هزارگزی جنوب خاوری قاین و 10هزارگزی غرب شوسۀ عمومی قاین. ناحیه ای است کوهستانی و معتدل و دارای 202 تن سکنه. شغل اهالی زراعت و قالیبافی است. آب آن از قنات تأمین می شود. محصول آن غلات و زعفران. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان پس کوه از بخش قاین شهرستان بیرجند واقع در 22هزارگزی جنوب خاوری قاین و 10هزارگزی غرب شوسۀ عمومی قاین. ناحیه ای است کوهستانی و معتدل و دارای 202 تن سکنه. شغل اهالی زراعت و قالیبافی است. آب آن از قنات تأمین می شود. محصول آن غلات و زعفران. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
نام یکی ازدهستانهای نه گانه بخش کهنوج از شهرستان جیرفت است. این دهستان در جنوب خاوری کهنوج واقع شده و از طرف شمال به دهستان رودبار و از مشرق به دهستان بنت فنوج و از جنوب به بخش جاسک و از مغرب به دهستان مارز محدود است. کویر جازموریان در شمال این دهستان واقع شده و جنوب آن کوهستانی است. هوای کویر بسیار گرم و سوزنده و قسمت کوهستانی گرم و معتدل است. رود خانه رمشک از کوههای جنوبی سرچشمه می گیرد و پس از مشروب کردن قراء اطراف آن به کویر جازموریان فرومی ریزد. محصول عمده این دهستان خرما و برنج و ذرت است. تنباکوی آن به خوبی معروف است و به اطراف صادر می شود. این دهستان از 48 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن درحدود 1700 تن و مرکز دهستان قریۀ رمشک و از قراء مهم آن کنگرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
نام یکی ازدهستانهای نه گانه بخش کهنوج از شهرستان جیرفت است. این دهستان در جنوب خاوری کهنوج واقع شده و از طرف شمال به دهستان رودبار و از مشرق به دهستان بنت فنوج و از جنوب به بخش جاسک و از مغرب به دهستان مارز محدود است. کویر جازموریان در شمال این دهستان واقع شده و جنوب آن کوهستانی است. هوای کویر بسیار گرم و سوزنده و قسمت کوهستانی گرم و معتدل است. رود خانه رمشک از کوههای جنوبی سرچشمه می گیرد و پس از مشروب کردن قراء اطراف آن به کویر جازموریان فرومی ریزد. محصول عمده این دهستان خرما و برنج و ذرت است. تنباکوی آن به خوبی معروف است و به اطراف صادر می شود. این دهستان از 48 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن درحدود 1700 تن و مرکز دهستان قریۀ رمشک و از قراء مهم آن کنگرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان رودبار قصران بخش افجۀ شهرستان تهران. محصول عمده آنجا غلات و قلمستان. سکنۀ آن 1465 تن. آب آن از چشمه و رودخانه. شمشک از چهار محل تشکیل شده است. چند دکان و چندین معدن زغال سنگ دارد که استخراج می شود و در حدود 1200 تن کارگر در معدن زغال سنگ کار می کنند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1). شمشک امروز از ییلاقها و تفرجگاههای ساکنان تهران در فصل تابستان و محل بازیهای اسکی در زمستان می باشد. (یادداشت مؤلف). شمشک از توابع تهران و دارای معدن زغال سنگ است. منطقۀ زغال سنگی شمشک و توابع آن که در شمال غربی تهران واقع گردیده، بیشتر از ده فرسخ امتداد داشته و از سمت مغرب به مشرق ممتد و کلیۀطبقات زغال سنگی این ناحیه از دو طرف معین از بالا وپایین محدود است به دو طبقه از نمکهای ضخیم و معین و معلوم که طبقۀ تحتانی آن در کلیۀ طول خط از اقسام احجار گل رسی و شنی می باشد و طبقۀ فوقانی عبارت است از احجاری که با احجار آهکی مخلوط می باشد. طبقۀ زغال سنگی به انضمام طبقات فوقانی و تحتانی آن در طول خط به واسطۀ رودخانه ها و دره ها قطع می شود. طبقاتی که فعلاً در شمشک موجود است، با تعیین قطر به قرار ذیل است: 1- طبقۀ عسلی اعظم به قطر 79 سانتیمتر. 2- طبقۀ توسرگانی به قطر یک متر. 3- طبقۀ شاهرگ به قطر دو متر. 4- طبقۀ بدون اسم به قطر 88 سانتیمتر. 5-طبقۀ روی نهر به قطر یک متر. 6- طبقۀ بدون اسم به قطر 76 سانتیمتر تا یک متر. 7- طبقۀ لازیس به قطر یک متر الی 14 متر. 8- طبقۀ لازیس به قطر 75 سانتی متر. 9- طبقۀ بدون اسم به قطر یک متر. 10- طبقۀ بدون اسم به قطر یک متر. چهار طبقۀ دیگر دنبالۀ این طبقات واقع شده و اسامی آنها به قرار ذیل است: احمدی، اسدی، شوراب که خود دو طبقه است. معادن شمشک دارای اهمیت زیاد و جنس زغال آن خوب است و آن را بطریق علمی استخراج می کنند و زغال آن در شهر تهران به مصرف سوخت و کارخانه ها می رسد. (از جغرافیای اقتصادی کیهان)
دهی است از دهستان رودبار قصران بخش افجۀ شهرستان تهران. محصول عمده آنجا غلات و قلمستان. سکنۀ آن 1465 تن. آب آن از چشمه و رودخانه. شمشک از چهار محل تشکیل شده است. چند دکان و چندین معدن زغال سنگ دارد که استخراج می شود و در حدود 1200 تن کارگر در معدن زغال سنگ کار می کنند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1). شمشک امروز از ییلاقها و تفرجگاههای ساکنان تهران در فصل تابستان و محل بازیهای اسکی در زمستان می باشد. (یادداشت مؤلف). شمشک از توابع تهران و دارای معدن زغال سنگ است. منطقۀ زغال سنگی شمشک و توابع آن که در شمال غربی تهران واقع گردیده، بیشتر از ده فرسخ امتداد داشته و از سمت مغرب به مشرق ممتد و کلیۀطبقات زغال سنگی این ناحیه از دو طرف معین از بالا وپایین محدود است به دو طبقه از نمکهای ضخیم و معین و معلوم که طبقۀ تحتانی آن در کلیۀ طول خط از اقسام احجار گل رسی و شنی می باشد و طبقۀ فوقانی عبارت است از احجاری که با احجار آهکی مخلوط می باشد. طبقۀ زغال سنگی به انضمام طبقات فوقانی و تحتانی آن در طول خط به واسطۀ رودخانه ها و دره ها قطع می شود. طبقاتی که فعلاً در شمشک موجود است، با تعیین قطر به قرار ذیل است: 1- طبقۀ عسلی اعظم به قطر 79 سانتیمتر. 2- طبقۀ توسرگانی به قطر یک متر. 3- طبقۀ شاهرگ به قطر دو متر. 4- طبقۀ بدون اسم به قطر 88 سانتیمتر. 5-طبقۀ روی نهر به قطر یک متر. 6- طبقۀ بدون اسم به قطر 76 سانتیمتر تا یک متر. 7- طبقۀ لازیس به قطر یک متر الی 14 متر. 8- طبقۀ لازیس به قطر 75 سانتی متر. 9- طبقۀ بدون اسم به قطر یک متر. 10- طبقۀ بدون اسم به قطر یک متر. چهار طبقۀ دیگر دنبالۀ این طبقات واقع شده و اسامی آنها به قرار ذیل است: احمدی، اسدی، شوراب که خود دو طبقه است. معادن شمشک دارای اهمیت زیاد و جنس زغال آن خوب است و آن را بطریق علمی استخراج می کنند و زغال آن در شهر تهران به مصرف سوخت و کارخانه ها می رسد. (از جغرافیای اقتصادی کیهان)
درختچه ای از تیره گلسرخیان که دستۀ مستقلی را به نام تمشکها تشکیل می دهند و به حالت وحشی در نقاط ساحلی و گرم مرطوبی، مخصوصاً در مازندران و گیلان فراوان است. گیاهی است با ساقه های تیغدار که در کنار جاده ها و مزارع و جنگلها بصورت انبوه می روید. برگهایش متناوب و گوشوارک دار و مرکب و شامل 3 تا 5 برگچه است. (فرهنگ فارسی معین). در درفک، هندل. در رامیان، تموش. در شیرگاه و میان دره، لام. در لاهیجان، کره تیف. دکتر گئوبا گوید که تقریباً شش قسم از آن در جنگلهای خزر هست و بدون تشخیص نامهای لام، تندل و کره تیف به عموم داده میشود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
درختچه ای از تیره گلسرخیان که دستۀ مستقلی را به نام تمشکها تشکیل می دهند و به حالت وحشی در نقاط ساحلی و گرم مرطوبی، مخصوصاً در مازندران و گیلان فراوان است. گیاهی است با ساقه های تیغدار که در کنار جاده ها و مزارع و جنگلها بصورت انبوه می روید. برگهایش متناوب و گوشوارک دار و مرکب و شامل 3 تا 5 برگچه است. (فرهنگ فارسی معین). در درفک، هَندِل. در رامیان، تَموش. در شیرگاه و میان دره، لام. در لاهیجان، کَرَه تیف. دکتر گئوبا گوید که تقریباً شش قسم از آن در جنگلهای خزر هست و بدون تشخیص نامهای لام، تندل و کره تیف به عموم داده میشود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
مخفف چمشاک است که کفش و پاافزار باشد. (برهان). بمعنی چمتاک و چمتک و چمشاک است. (از جهانگیری). کفش. (صحاح الفرس). کفش و چیزی شبیه به چارق ولی اطراف آن ندوخته که از بیت المقدس آرند. مرادف چمشاک. (از رشیدی). پاافزار. (از انجمن آرا). مرادف چمشاک و چمتاک که پای افزار و کفش باشد. (آنندراج). کفش و پای افزار. (ناظم الاطباء)
مخفف چمشاک است که کفش و پاافزار باشد. (برهان). بمعنی چمتاک و چمتک و چمشاک است. (از جهانگیری). کفش. (صحاح الفرس). کفش و چیزی شبیه به چارق ولی اطراف آن ندوخته که از بیت المقدس آرند. مرادف چمشاک. (از رشیدی). پاافزار. (از انجمن آرا). مرادف چمشاک و چمتاک که پای افزار و کفش باشد. (آنندراج). کفش و پای افزار. (ناظم الاطباء)
دهی از دهستان بالا گریوۀ بخش ملاوی شهرستان خرم آباد که در 37 هزارگزی خاور ملاوی و 37 هزارگزی خاور راه شوسۀ خرم آباد به اندیمشک واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 500 تن سکنه دارد. آبش از نهر چمشک. محصولش غلات، ذرت و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی فرشبافی و راهش مالرو است. در این آبادی قلعه ای است معروف از آثار شاه عباس و ساکنان این محل از طایفۀ کردعلیوند میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی از دهستان بالا گریوۀ بخش ملاوی شهرستان خرم آباد که در 37 هزارگزی خاور ملاوی و 37 هزارگزی خاور راه شوسۀ خرم آباد به اندیمشک واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 500 تن سکنه دارد. آبش از نهر چمشک. محصولش غلات، ذرت و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی فرشبافی و راهش مالرو است. در این آبادی قلعه ای است معروف از آثار شاه عباس و ساکنان این محل از طایفۀ کردعلیوند میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
نمک. (انجمن آرا) (از رشیدی) (آنندراج). - بی نماک، بی ملاحت. (فرهنگ فارسی معین) : چو سالت شد ای خواجه بر شست پاک می و جام و آرام شد بی نماک. فردوسی. ، رواج و رونق و زیبائی. (برهان قاطع) (جهانگیری). صاحب جهانگیری نماک را رونق و زیبائی معنی می دهد و شعر فردوسی را شاهد می آورد، ولی به گمان من نماک همان نمک است و امروز هم ’بی نمک’ را در همین مورد استعمال کنند. (یادداشت مؤلف)
نمک. (انجمن آرا) (از رشیدی) (آنندراج). - بی نماک، بی ملاحت. (فرهنگ فارسی معین) : چو سالت شد ای خواجه بر شست پاک می و جام و آرام شد بی نماک. فردوسی. ، رواج و رونق و زیبائی. (برهان قاطع) (جهانگیری). صاحب جهانگیری نماک را رونق و زیبائی معنی می دهد و شعر فردوسی را شاهد می آورد، ولی به گمان من نماک همان نمک است و امروز هم ’بی نمک’ را در همین مورد استعمال کنند. (یادداشت مؤلف)
بطم. حبهالخضراء. (یادداشت بخط مؤلف بنقل از نزهه القلوب). در حاشیۀ لغت فرس اسدی چاپ اقبال ص 285، درباره خنجک نوشته: ’خنجک درختی است که در کوه بود و آنرا بتازی حبهالخضرا خوانند. ’ و در مهذب الاسماء حبهالخضراء را که نامهای دیگر عربی آن بطم و ضرو است، کلنگور ترجمه کرده و این لغت در هیچیک از فرهنگهای فارسی بدست نیامد. با توصیف فوق چنین بنظر میرسد که نام دیگر حبهالخضراء، بنمشک باشد
بطم. حبهالخضراء. (یادداشت بخط مؤلف بنقل از نزهه القلوب). در حاشیۀ لغت فرس اسدی چاپ اقبال ص 285، درباره خنجک نوشته: ’خنجک درختی است که در کوه بود و آنرا بتازی حبهالخضرا خوانند. ’ و در مهذب الاسماء حبهالخضراء را که نامهای دیگر عربی آن بطم و ضرو است، کلنگور ترجمه کرده و این لغت در هیچیک از فرهنگهای فارسی بدست نیامد. با توصیف فوق چنین بنظر میرسد که نام دیگر حبهالخضراء، بنمشک باشد
زالزالک: گروهی اند که ندانند با زسیم زسرب همه دروغزن و خربطند و خیره سرند نمتک و بسد نزدیکشان یکی باشد ازآنکه هر دو بگونه شبیه یکدگرند. (قریع الدهر)، آلبالو
زالزالک: گروهی اند که ندانند با زسیم زسرب همه دروغزن و خربطند و خیره سرند نمتک و بسد نزدیکشان یکی باشد ازآنکه هر دو بگونه شبیه یکدگرند. (قریع الدهر)، آلبالو
درختچه ای ازتیره گل سرخیان که دسته مستقلی را بنام دسته تشکها تشکیل میدهد و بحالت وحشی در نقاط ساحلی و گرم مرطوبی مخصوصا در مازندران و گیلان فراوانست. گیاهی است با ساقه های تیغ دار که در کنار جاده ها و مزارع و جنگلها بصورت انبوه میروید. برگهایش متناوب و گوشوارک دار و مرکب و شامل 3 تا 5 برگچه است
درختچه ای ازتیره گل سرخیان که دسته مستقلی را بنام دسته تشکها تشکیل میدهد و بحالت وحشی در نقاط ساحلی و گرم مرطوبی مخصوصا در مازندران و گیلان فراوانست. گیاهی است با ساقه های تیغ دار که در کنار جاده ها و مزارع و جنگلها بصورت انبوه میروید. برگهایش متناوب و گوشوارک دار و مرکب و شامل 3 تا 5 برگچه است
میوه ای است مانند توت و توت فرنگی به رنگ قرمز مایل به مشکی با مزه ترش و شیرین که از بوته تمشک به دست می آید. بوته این میوه ساقه بلند و تیغ دار و در هم پیچیده دارد که با برگ های کوچک به طور خودرو در جاهای گرم و مرطوب می روید، دارای ویتامین
میوه ای است مانند توت و توت فرنگی به رنگ قرمز مایل به مشکی با مزه ترش و شیرین که از بوته تمشک به دست می آید. بوته این میوه ساقه بلند و تیغ دار و در هم پیچیده دارد که با برگ های کوچک به طور خودرو در جاهای گرم و مرطوب می روید، دارای ویتامین