جدول جو
جدول جو

معنی نقصان - جستجوی لغت در جدول جو

نقصان
کمی، کاستی، کم، ناقص، زیان
تصویری از نقصان
تصویر نقصان
فرهنگ فارسی عمید
نقصان
کم شدن، کاسته شدن، عیب
تصویری از نقصان
تصویر نقصان
فرهنگ لغت هوشیار
نقصان((نُ))
کاسته شدن، کم شدن، عیب، نقص
تصویری از نقصان
تصویر نقصان
فرهنگ فارسی معین
نقصان
قلت، کاستی، کاهش، کسری، کمی، شایبه، منقصت، نقص، نقیصه
متضاد: افزایش، کمال
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نقصان
آسیب، از دست دادن، زیان، ضرر
دیکشنری اردو به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رقصان
تصویر رقصان
در حال رقصیدن، رقصنده
فرهنگ فارسی عمید
(تَ لَبْ بُ)
پویه دویدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، پای کوفتن. (المصادر زوزنی). رقص. رجوع به رقص شود
لغت نامه دهخدا
(فَ)
جنبیدن. تحرک. مناص. نویص. نیاصه. نوص. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). نوسان. (یادداشت مؤلف). رجوع به نوص شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
در عرف فقیهان، زر و سیم. (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
(نُ)
انتقال و از جائی به جائی شدن:
کسی کاین نزل و منزل دید ممکن نیست تحویلش
کسی کاین نقل و مجلس یافت حاجت نیست نقلانش.
خاقانی.
بوقبیس از شرم کعبه رفته در زلزال خوف
کعبه را از روی ضجرت رای نقلان آمده.
خاقانی.
، کنایه از درگذشتن و مردن و به جهان دیگر نقل کردن:
نبود او را حسرت نقلان و موت
لیک باشد حسرت تقصیر و فوت.
مولوی.
جان های انبیا بینند باغ
زین قفس در وقت نقلان و فراغ.
مولوی.
- نقلان کردن، نقل کردن. از جائی به جائی شدن:
چون کراهت رفت آن خود مرگ نیست
صورت مرگ است نقلان کردنی است.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(غَ یَ)
نقز. نقاز. رجوع به نقز شود
لغت نامه دهخدا
(نَ قَ)
تثنیۀ نقا. (از اقرب الموارد). دو ریگ توده. (ناظم الاطباء) (آنندراج). رجوع به نقا شود
لغت نامه دهخدا
(نَ قَ)
نقوان. تثنیۀ نقا. (از اقرب الموارد). رجوع به نقوان و نقا شود
لغت نامه دهخدا
(مِ قَصْ صا)
به صیغۀ تثنیه، دو شاخۀ کازود. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). و رجوع به مقص ّ شود
لغت نامه دهخدا
(نُلِ بَ)
دهی است از دهستان تیرچائی بخش ترکمان شهرستان میانه، در 18هزارگزی مشرق ترکمان، در منطقه ای کوهستانی و معتدل هوا واقع است و 305 تن سکنه دارد. محصولش غلات دیمی و حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
صفت حالیه. در حال رقصیدن. (یادداشت مؤلف) (فرهنگ فارسی معین) :
تو نبینی برگها با شاخها
کت زنان رقصان تحریک صبا.
مولوی.
دست می زد چون رهید از دست مرگ
سبز و رقصان در هوا چون شاخ و برگ.
مولوی.
، رقصنده. (فرهنگ فارسی معین).
- رقصان شدن، به رقص درآمدن. رقصیدن:
در هوای عشق حق رقصان شوند
همچو قرص بدر بی نقصان شوند.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(نُ)
به معنی نقصان، در این لفظ یای تحتانی زائد است در آخر، چنانچه در سلامتی و خلاصی و غیره. (از غیاث اللغات). مزیدعلیه نقصان بر قیاس زیادت و زیادتی و جریان و جریانی و فضول و فضولی و حضور و حضوری. (از آنندراج) :
به هر ناسازیی درساز و با هر ناخوشی خوش کن
که آبت زیر کاه است و کمالت عین نقصانی.
خاقانی (از آنندراج).
به عهد جلوۀ حسن کمال من اندوخت
قبول شاهد نظم کمال نقصانی.
عرفی (از آنندراج).
ز تنگ عرصگی فکر جز به مدحت تو
نمی رهد سخن از تنگنای نقصانی.
واله (از آنندراج).
اگر نه لازمۀ ذات دشمنت بودی
به کسر نیز ندادی خدای نقصانی.
حیاتی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نقصانات
تصویر نقصانات
جمع نقصان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقصان آوردن
تصویر نقصان آوردن
کم آوردن زیان کردن نقصان آوردن، کم شدن، خسارت آوردن زیان آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقصان پذیرفتن
تصویر نقصان پذیرفتن
کاهیدن کم شدن کاستن: و چون نفس ناقص شود عقل نیز نقصان پذیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقصان کردن
تصویر نقصان کردن
کم شدن کاستن، ضرر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقلان
تصویر نقلان
انتقال و از جائی بجائی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقصان یافتن
تصویر نقصان یافتن
کم شدن کاستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقصان گرفتن
تصویر نقصان گرفتن
کم شدن کاستن: ... واجب بودی که نفس نیز نقصان گرفتی، ضرر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
کمی کاستی: بهر ناسازیی در ساز و دل برنا خوشی خوش کن که آبت زیر کاهست و کمالت زیر نقصانی. (خاقانی) توضیح با آنکه نقصان خود مصدر است یاء حاصل مصدر بدان ملحق کرده اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقصان
تصویر رقصان
وشتان رقصنده، درحال رقصیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقصان
تصویر تقصان
کاستی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نقصان پذیری
تصویر نقصان پذیری
Defectiveness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نقصان پذیری
تصویر نقصان پذیری
defeituosidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نقصان پذیری
تصویر نقصان پذیری
defectividad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نقصان پذیری
تصویر نقصان پذیری
дефективность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نقصان پذیری
تصویر نقصان پذیری
дефективність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نقصان پذیری
تصویر نقصان پذیری
defectiviteit
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نقصان پذیری
تصویر نقصان پذیری
Defektivität
دیکشنری فارسی به آلمانی