به معنی نقصان، در این لفظ یای تحتانی زائد است در آخر، چنانچه در سلامتی و خلاصی و غیره. (از غیاث اللغات). مزیدعلیه نقصان بر قیاس زیادت و زیادتی و جریان و جریانی و فضول و فضولی و حضور و حضوری. (از آنندراج) : به هر ناسازیی درساز و با هر ناخوشی خوش کن که آبت زیر کاه است و کمالت عین نقصانی. خاقانی (از آنندراج). به عهد جلوۀ حسن کمال من اندوخت قبول شاهد نظم کمال نقصانی. عرفی (از آنندراج). ز تنگ عرصگی فکر جز به مدحت تو نمی رهد سخن از تنگنای نقصانی. واله (از آنندراج). اگر نه لازمۀ ذات دشمنت بودی به کسر نیز ندادی خدای نقصانی. حیاتی (از آنندراج)