معنی نقصان
- نقصان((نُ))
- کاسته شدن، کم شدن، عیب، نقص
واژههای مرتبط با نقصان
نقصان
- نقصان
- کمی، کاستی، کم، ناقص، زیان
نقصان
- نقصان
- کم شدن، کاسته شدن، عیب
نقصان
- نقصان
- آسیب، اَز دَست دادَن، زیان، ضَرَر
نقصان
- نقصان
- قلت، کاستی، کاهش، کسری، کمی، شایبه، منقصت، نقص، نقیصه
متضاد: افزایش، کمال
تقصان
- تقصان
- کاستی
رقصان
- رقصان
- وشتان رقصنده، درحال رقصیدن
رقصان
- رقصان
- در حال رقصیدن، رقصنده
نقلان
- نقلان
- انتقال و از جائی بجائی شدن
نقصانی
- نقصانی
- کمی کاستی: بهر ناسازیی در ساز و دل برنا خوشی خوش کن که آبت زیر کاهست و کمالت زیر نقصانی. (خاقانی) توضیح با آنکه نقصان خود مصدر است یاء حاصل مصدر بدان ملحق کرده اند