- نقا
- استخوان مغزدار، توده ریگ ریگتوده، بازو
معنی نقا - جستجوی لغت در جدول جو
- نقا ((نَ))
- توده ریگ
- نقا
- ریگ، شن، پاکیزگی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نگارگر
نقب زننده،، کاوش کننده
منتقد آثار ادبی، جداکنندۀ خوب از بد، کسی که درم و دینار را وارسی کند و سره و ناسره را از هم جدا کند
کینه و دشمنی، نزاع و جدال، گفتگو و ستیزه کردن
کسی که روی سنگ یا چوب کنده کاری و نقاشی می کند
کنجکاو در امور و اخبار
کسی که دف یا دهل می زند
کنجکاو در امور و اخبار
کسی که دف یا دهل می زند
کسی که چیزهایی را از محلی به محل دیگر نقل کند، داستان سرا، قصه گو، کسی که در اماکن عمومی قصه گویی می کند خصوصاً داستان های شاهنامه
کسی که صورت کسی یا چیزی را بر روی کاغذ یا چیز دیگر نقش کند، صورتگر، چهره پرداز، کارگری که در و دیوار ابنیه را رنگ آمیزی می کند
نقب ها، سوراخ ها و راههای باریک در زیر زمین، جمع واژۀ نقب
داستانسرا، قصه گو
جمع نقطه، پنده ها دیل ها جمع نقطه
ابریشم تاب، ابریشم فروش پاد گویی گفتن سخنی مخالف با گفتار پیشین، خلاف گویی
نگارگر، صانع نقش، صورتگر
تورنگ دراز از پرندگان
کینه، عناد، گفت و شنود
خرده گیر به گزین، درمگزین کهبد، شبان گوسبندان کتک کتک گوسبند دست و پا کوتاه را گویند سهره فرنگی از پرندگان آنکه درم و دینار سره را از ناسره جدا کند، آنکه خوب و بد را از یکدیگر تمیز دهد: طبعی نقاد و ذهنی و قاد و نظمی سریع و خاطری مطیع داشت، منتقد
گوارا، ناب
پرده که به رخ آویزند یا بر چیز نفیس اندازند
پاکیزه شدن، نقا در فارسی پاکیزه بودن، پاکیزگی، پاکیزه (تک، نقی) پاکیزگان برگزیدگان پاکیزه بودن
((نَ قّ))
فرهنگ فارسی معین
آن که بسیار کنجکاو است، کسی که بر سنگ و چوب کنده کاری و نقاشی کند، آنکه دف یا دهل نوازد
((نَ قّ))
فرهنگ فارسی معین
کسی که پول های سره را از ناسره جدا می کرد، کسی که نقاط ضعف یا قوت یک اثر ادبی یا هنری را مطرح می کند
پاکیزه بودن، پاکیزگی
نقطه ها، جاها، محل ها، در علوم ادبی علامتی ریز و خال مانند در زیر یا روی برخی حروف الفبا، در ریاضیات محل های برخورد دو خط، جمع واژۀ نقطه
Painter
pintor
malarz
художник