- نرینه
- مذکر
معنی نرینه - جستجوی لغت در جدول جو
- نرینه
- نوع مذکر هر حیوان، جنس نر، مقابل مادینه
- نرینه ((نَ نِ))
- از جنس نر
- نرینه
- از جنس نر، جنس نر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
آنچه منسوب به زر است، نام رودی در آذربایجان غربی که از کوههای کردستان سرچشمه می گیرد و به دریاچه ارومیه می ریزد
سوراخ (عموما)، سوراخ تنور (خصوصا)
حد اعلی، ممتاز
منسوب به زر آنچه از زر ساخته شده باشد زری طلایی، آنچه مانند زر باشد برنگ زر
نوعی خوراکی است که عبارت است از اینکه نان تنوری نیم پخته را ریزه ریزه کرده با فلفل و زنجبیل و زیره و سیاه دانه نیم کوفته و سبزیهای ریزه کرده در تغاری کنند و سرکه و دوشاب بر بالای آن ریزند و مشت زنند تا خنب خمیر شود و در آفتاب نهند و تا 40 روز هر روز سرکه و دوشاب ریزند و بر هم زنند و رد آفتاب نهند تا بقوام آید. سپس از آن قرصها سازند و خشک کنند
فرانسوی میانین پریروزی
شکمبۀ حیوانات نشخوار کننده، شکمبه، معدۀ حیوانات علف خوار، اشکمبه، اشکنبه
نشیمن، جای نشستن، جایی که در آن پرندگان بنشینند
سوراخ مار، کنام شتر، لانه کفتار، لانه گرگ
نشانه ای که برای انسان مانند دلیل باشد جهت پی بردن به امری
زن سرود گوی
فرزندپنجم که پس ازنبیره قرار دارد
جای نشستن نشیمن. سری بدام و قفس نیست شاهبازان را بدست شاه نظر کن ببین نشینه ما. (سالک یزدی. چراغ هدایت فرنظا)
نگین: گفتند این تخیل چنانست چون مهر پذرفتن موم از نگینه انگشتری
((تَ نِ))
فرهنگ فارسی معین
نوعی خوراک ساخته شده از گندم و شیر که آن را پخته به شکل گلوله در می آورند و خشک کرده برای زمستان نگه می دارند، ترخوانه
چیزی که از جهت پی بردن به امری یا رسیدن به مراد و مقصد مانند دلیل باشد، علامت، نشانه، نظیر، مانند
هر خوراک آبدار که نان در آن تر و تریت شود مانند آبگوشت و اشکنه، ترخوانه