معنی برینه - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با برینه
برینه
برینه
هر سوراخ عموماً وسوراخ تنور خصوصاً. (برهان). بِرین. در لهجۀ خراسان، منفذ و سوراخی است که در پایین تنور و کندو و ’پرخو’ می گذارند. و رجوع به بِرین شود.
لغت نامه دهخدا
برینه
برینه
منسوب به بَر. برین. (یادداشت دهخدا). و رجوع به بَرین شود
لغت نامه دهخدا
زرینه
زرینه
آنچه منسوب به زر است، نام رودی در آذربایجان غربی که از کوههای کردستان سرچشمه می گیرد و به دریاچه ارومیه می ریزد
فرهنگ نامهای ایرانی
بعینه
بعینه
درست مانند به زاد خود کت و مت روی زشت آن بد اختر نحس و شوم - راست گویم کت و مت ماند به بوم عینا بحقیقت خود براست خود درست مانند: چشم از دست رفته گشته درست شد بعینه چنانکه بود نخست. (هفت پیکر)
فرهنگ لغت هوشیار
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.