دهی است از دهستان مرکزی بخش صومعه سرای شهرستان فومن، در 7هزارگزی شمال صومعه سرا، در جلگۀ معتدل هوائی واقع است و 703 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه ماسوله و گازرودبار، محصولش برنج و کنف و ماهی و توتون سیگار، شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است از دهستان مرکزی بخش صومعه سرای شهرستان فومن، در 7هزارگزی شمال صومعه سرا، در جلگۀ معتدل هوائی واقع است و 703 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه ماسوله و گازرودبار، محصولش برنج و کنف و ماهی و توتون سیگار، شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است از دهستان شهاباد بخش حومه شهرستان بیرجند واقع در 18 هزارگزی جنوب بیرجند. منطقه ای است کوهستانی، دارای 7 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود و محصول آن غلات، شغل اهالی زراعت است وراه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان شهاباد بخش حومه شهرستان بیرجند واقع در 18 هزارگزی جنوب بیرجند. منطقه ای است کوهستانی، دارای 7 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود و محصول آن غلات، شغل اهالی زراعت است وراه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
نرگس زار. آنجا که نرگس فراوان رسته باشد: ببالد خرمی بر نوبهار او چه کم دارد تبسم ارغوان زارش تماشا نرگسستانش. خاقانی. خرم آباد عمر از او محکم نرگسستان دل از او بینا. سیف اسفرنگ. چون غمزۀ دوست گاه دستان باسهم ولیک نرگسستان. ؟ (از ترجمه محاسن اصفهان ص 11). نرگسستان بود گلشن تا تو بودی درچمن از شکست رنگ گل شبنم قدح سرشار داشت. ناصرعلی (از آنندراج)
نرگس زار. آنجا که نرگس فراوان رسته باشد: ببالد خرمی بر نوبهار او چه کم دارد تبسم ارغوان زارش تماشا نرگسستانش. خاقانی. خرم آباد عمر از او محکم نرگسستان دل از او بینا. سیف اسفرنگ. چون غمزۀ دوست گاه دستان باسهم ولیک نرگسستان. ؟ (از ترجمه محاسن اصفهان ص 11). نرگسستان بود گلشن تا تو بودی درچمن از شکست رنگ گل شبنم قدح سرشار داشت. ناصرعلی (از آنندراج)
دهی است از دهستان گاوکان بخش جبال بارز شهرستان جیرفت، در 125هزارگزی جنوب شرقی مسکون و 10هزارگزی مشرق راه سبزواران به کروک، در منطقۀ کوهستانی گرمسیری واقع است و250 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه، محصولش غلات، شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان گاوکان بخش جبال بارز شهرستان جیرفت، در 125هزارگزی جنوب شرقی مسکون و 10هزارگزی مشرق راه سبزواران به کروک، در منطقۀ کوهستانی گرمسیری واقع است و250 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه، محصولش غلات، شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
برگستوان، که پوششی بوده است که در روز جنگ می پوشیدند و بر اسب نیز می افکندند. (از آنندراج). پوشش اسب در جنگ. رجوع به برگستوان شود: صف از پیشم چو سین هفت شاخه ست سوار آب برگستان باخه ست. امیرخسرو، مباشرت. وکالت، قوت. توانایی. (ناظم الاطباء). و رجوع به برگماشتن شود
برگستوان، که پوششی بوده است که در روز جنگ می پوشیدند و بر اسب نیز می افکندند. (از آنندراج). پوشش اسب در جنگ. رجوع به برگستوان شود: صف از پیشم چو سین هفت شاخه ست سوار آب برگستان باخه ست. امیرخسرو، مباشرت. وکالت، قوت. توانایی. (ناظم الاطباء). و رجوع به برگماشتن شود
گلدانی که در آن پیازنرگس نهاده باشند. (ناظم الاطباء). نرجسدان. (مهذب الاسماء). معبهر. (دهار). گلدان نرگس. گلدان خاص پیاز نرگس از فلز یا بلور یا سفال. گلدانی که در آن گل نرگس از شاخ بریده نهند. (یادداشت مؤلف) : بر شاخ نار بشکفۀ سرخ شاخ نار چون از عقیق نرگسدانی بود صغیر. منوچهری. امیر (مسعود) فرمود درمجلس جام زرین با صراحی های پرشراب و نقلدانها و نرگسدانها راست کردند. (تاریخ بیهقی ص 224). گردبرگرد آن درختان... نرگسدانها نهاد. (تاریخ بیهقی ص 403). گردبرگرد این نرگسدانهای سیم طبق زرین نهاد. (تاریخ بیهقی ص 403). هر زمان از بیم ناراﷲ ز نرگسدان چشم کوثری بر روی و موی چون سمن بگریستی. خاقانی. منهم از گل به گلین رطل خورم گلگون می کم برم جام زر ایمه که نه نرگسدانم. خاقانی. هرکجا آن شاخ نرگس بشکفد گلرخانش دیده نرگسدان کنند. حافظ. ، جائی که نرگس میروید. (ناظم الاطباء)
گلدانی که در آن پیازنرگس نهاده باشند. (ناظم الاطباء). نرجسدان. (مهذب الاسماء). معبهر. (دهار). گلدان نرگس. گلدان خاص پیاز نرگس از فلز یا بلور یا سفال. گلدانی که در آن گل نرگس از شاخ بریده نهند. (یادداشت مؤلف) : بر شاخ نار بشکفۀ سرخ شاخ نار چون از عقیق نرگسدانی بود صغیر. منوچهری. امیر (مسعود) فرمود درمجلس جام زرین با صراحی های پرشراب و نقلدانها و نرگسدانها راست کردند. (تاریخ بیهقی ص 224). گردبرگرد آن درختان... نرگسدانها نهاد. (تاریخ بیهقی ص 403). گردبرگرد این نرگسدانهای سیم طبق زرین نهاد. (تاریخ بیهقی ص 403). هر زمان از بیم ناراﷲ ز نرگسدان چشم کوثری بر روی و موی چون سمن بگریستی. خاقانی. منهم از گل به گلین رطل خورم گلگون می کم برم جام زر ایمه که نه نرگسدانم. خاقانی. هرکجا آن شاخ نرگس بشکفد گلرخانش دیده نرگسدان کنند. حافظ. ، جائی که نرگس میروید. (ناظم الاطباء)