- نداف
- پنبه زن، آنکه پنبه را با کمان می زند تا از هم باز شود، پنبه وز، پنبه بز، حلّاج، الباد
معنی نداف - جستجوی لغت در جدول جو
- نداف
- پنبه زن
- نداف ((نَ دّ))
- حلاج، پنبه زن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
در تازی نیامده پنبه وزی پنبه نی شغل وعمل نداف حلاجی پنبه زنی، دکان نداف حلاجی
گوش، نره
بر یکدیگر نشستن
بهله، دستکش چرمی که در قدیم شکارچیان به دست می کردند برای نگاه داشتن باز بر روی دست، نکاپ، نکاب
دیوانگی، بی عقلی، دیوانه بودن، جنون، خبط دماغ، خبل
اندک
زاغ، گیسوی دراز زلف سیاه
کاسه بزرگ، سبوی سفالین
پنبه دوز، پنبه زده پشم زده نستک (محلوج زده را گویند)
فقیر، بی بضاعت، بینوا، تهیدست
آواز کردن ظواز دادن، آواز، بانگ، فریاد، یکی از حالات اسم است وآن عبارتست ازاینکه اسم منادی واقع شود وعلامت نداالفی است که باخراسم افزایند وآن اسم رامنادی نامند، دلاخ معاش چنان کن که گربلغزدپای فرشته ات بدودست دعانگهدارد. (حافظ. 83) گاهی درموقع ندابجای الف درآخرکلمه پیش ازمنادی کلمات ایاای درآورندمانند، ای خردمندای پسر، ای پادشه خوبان، دادازغم تنهایی دل بی توبجان آمدوقت است که بازآیی. (حافظ. 351) توضیح هرگاه کلمه ای مختوم بالف یاواو باشد پیش ازالف نداحرف (ی) درآورند مانند، خدایا، طلب متکلم است توجه مخاطب (منادی) راوادوات آن درفارسی} الف {در آخرو} ای} {ایا} {یا {دراول اسم است، ندا در فارسی آواز دادن، آواز بانگ
دیوانگی در خود کشنده، خشک کن زکاب خشک کن یاکاغذنشاف. کاغذخشک کن کاغذی که رطوبت جوهرومرکب راجذب کند
دستگاه بوجاری
پیشیاری (خدمت کردن)
جمع نطفه، تم ها زهک ها
ورمی دردناک و کشنده که در بناگوش شتر یا حلق او پیدا می شود
تکه ای پارچه که برای خشک کردن آب و رطوبت چیزی به کار ببرند، رومال، دستمال
سوراخ و گودی کوچک روی شکم که از بریدن بند ناف باقی می ماند، کنایه از وسط و میان چیزی
ناف ارض: کنایه از شهر مکه و خانۀ کعبه، ناف عالم
ناف زمین: کنایه از شهر مکه و خانۀ کعبه، ناف عالم
ناف زنی: کنایه از شهر مکه و خانۀ کعبه، ناف عالم، ناف زمین
ناف عالم: کنایه از شهر مکه و خانۀ کعبه، برای مثال قدم بر سر ناف عالم نهاد / بسا نافه کز ناف عالم گشاد (نظامی۵ - ۸۷۶)
ناف هفته: کنایه از روز سه شنبه، برای مثال از دگر روز هفته آن به بود / ناف هفته مگر سه شنبه بود (نظامی۴ - ۶۵۶)
ناف ارض: کنایه از شهر مکه و خانۀ کعبه، ناف عالم
ناف زمین: کنایه از شهر مکه و خانۀ کعبه، ناف عالم
ناف زنی: کنایه از شهر مکه و خانۀ کعبه، ناف عالم، ناف زمین
ناف عالم: کنایه از شهر مکه و خانۀ کعبه،
ناف هفته: کنایه از روز سه شنبه،
گودی کوچک در وسط شکم انسان میباشد، سوراخ وسط شکم
بانگ، فریاد، آواز، صوت، آواز دادن
سوراخ مانندی در وسط شکم، میان هر چیزی
ناف کسی را به نام کسی بریدن: آن راهنگام تولد نامزد این کردن
به ناف کسی بستن: به مقدار فراوان به کسی خوراندن، نثار کسی کردن
ناف کسی را به نام کسی بریدن: آن راهنگام تولد نامزد این کردن
به ناف کسی بستن: به مقدار فراوان به کسی خوراندن، نثار کسی کردن
آواز، بانگ
ندا آمدن: خطاب آمدن
ندا دادن: آواز دادن، آواز کردن
ندا آمدن: خطاب آمدن
ندا دادن: آواز دادن، آواز کردن
روده، تسمه
برنداف، تسمه، دوال، روده
تسمه، دوال، روده