از دانه های خوراکی که گرد و کوچک است و به صورت پخته شده مصرف می شود، بوتۀ این دانه که کوتاه و دارای شاخه های نازک، برگ های ریز و گل های سفید می باشد، واحد اندازه گیری وزن معادل یک بیست و چهارم مثقال
از دانه های خوراکی که گرد و کوچک است و به صورت پخته شده مصرف می شود، بوتۀ این دانه که کوتاه و دارای شاخه های نازک، برگ های ریز و گل های سفید می باشد، واحد اندازه گیری وزن معادل یک بیست و چهارم مثقال
نام دانه ای است خوراکی که از ماش و عدس بزرگتر است و مانند آنها در خورش پخته میشود. (فرهنگ نظام). نوعی از حبوبات مأکول و لذیذ. (ناظم الاطباء). حمص. (دهار). خلر. جرجر. (منتهی الارب). فوم: به خوشه در از بهر بیرون شدن چنان جمله شد ماش و منگ و نخود. ناصرخسرو. نخود و کشمش و پسته خرک و میوۀ تر قصب انجیر و دگر سرمش اسفید بیار. بسحاق. نخودی وقت پختن ازماشی روی پیچید و گفت این چه کسی است. پروین اعتصامی. - نخود هر آش بودن، فضول بودن ودر کار هر کس مداخله کردن و در هر جا که کاری است حاضر بودن. (فرهنگ نظام). - امثال: مثل نخود در شله زرد. ، بیست وچهاریک مثقال. یک بیست وچهارم مثقال. یک مثقال بیست وچهار نخود است و شش نخود ربع مثقال است
نام دانه ای است خوراکی که از ماش و عدس بزرگتر است و مانند آنها در خورش پخته میشود. (فرهنگ نظام). نوعی از حبوبات مأکول و لذیذ. (ناظم الاطباء). حمص. (دهار). خلر. جرجر. (منتهی الارب). فوم: به خوشه در از بهر بیرون شدن چنان جمله شد ماش و منگ و نخود. ناصرخسرو. نخود و کشمش و پسته خرک و میوۀ تر قصب انجیر و دگر سرمش اسفید بیار. بسحاق. نخودی وقت پختن ازماشی روی پیچید و گفت این چه کسی است. پروین اعتصامی. - نخود هر آش بودن، فضول بودن ودر کار هر کس مداخله کردن و در هر جا که کاری است حاضر بودن. (فرهنگ نظام). - امثال: مثل نخود در شله زرد. ، بیست وچهاریک ِ مثقال. یک بیست وچهارم مثقال. یک مثقال بیست وچهار نخود است و شش نخود ربع مثقال است
گیاهی است از تیره سبزی آساها (پروانه واران) و از دسته پیچی ها و یکساله. این گیاه دارای گونه های مختلف است. دانه های رسیده اش مصرف غذایی دارد، واحدی است برای وزن دنبال نخود سیاه فرستادن: کنایه از کسی را به بهانه ای از مجلس دور کردن، سرکار گذاشتن
گیاهی است از تیره سبزی آساها (پروانه واران) و از دسته پیچی ها و یکساله. این گیاه دارای گونه های مختلف است. دانه های رسیده اش مصرف غذایی دارد، واحدی است برای وزن دنبال نخود سیاه فرستادن: کنایه از کسی را به بهانه ای از مجلس دور کردن، سرکار گذاشتن
نوعی از رنگ است که مشابه نخود باشد. (آنندراج) (غیاث اللغات). رنگی که مانند رنگ نخود باشد. (فرهنگ نظام). به رنگ نخود. زرد کم رنگ، چیزی که به رنگ نخود باشد. (از فرهنگ نظام) ، به شکل و اندازۀ نخود. ریزه چون دانۀ نخود. - استخوان نخودی، عظم حمصی. رجوع به حمص شود. - نخودی خندیدن، لبها را فراهم آورده خندیدن. لبها را غنچه کرده خندیدن
نوعی از رنگ است که مشابه نخود باشد. (آنندراج) (غیاث اللغات). رنگی که مانند رنگ نخود باشد. (فرهنگ نظام). به رنگ نخود. زرد کم رنگ، چیزی که به رنگ نخود باشد. (از فرهنگ نظام) ، به شکل و اندازۀ نخود. ریزه چون دانۀ نخود. - استخوان نخودی، عظم حمصی. رجوع به حمص شود. - نخودی خندیدن، لبها را فراهم آورده خندیدن. لبها را غنچه کرده خندیدن
دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه و ارداک شهرستان مشهد، در دوهزارگزی شمال مشهد و 2هزارگزی مشرق راه مشهد به قوچان. در جلگۀ معتدل هوائی واقع است و 283 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات، شغل اهالی زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه و ارداک شهرستان مشهد، در دوهزارگزی شمال مشهد و 2هزارگزی مشرق راه مشهد به قوچان. در جلگۀ معتدل هوائی واقع است و 283 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات، شغل اهالی زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
عدم اصابت. یانخوردندارد. ممکن نیست که بهدف اصابت نکند (گلوله) : تیر اندازی من نخوردندارد، عدم تاثیر: وقتی جغدفریاد بزندنخوردنداردکه خبربدی بانسان میرسد
عدم اصابت. یانخوردندارد. ممکن نیست که بهدف اصابت نکند (گلوله) : تیر اندازی من نخوردندارد، عدم تاثیر: وقتی جغدفریاد بزندنخوردنداردکه خبربدی بانسان میرسد
نخوت در فارسی ترمانی ترمنشی منی منی کرد آن شاه یزدانشناس ز یزدان بپیچید و شد ناسپاس (فردوسی شاهنامه) باد سایی باد ساری دیمیاد خود بینی خود پرستی گراز چو از پیش تختش گرازید سام (فردوسی)
نخوت در فارسی ترمانی ترمنشی منی منی کرد آن شاه یزدانشناس ز یزدان بپیچید و شد ناسپاس (فردوسی شاهنامه) باد سایی باد ساری دیمیاد خود بینی خود پرستی گراز چو از پیش تختش گرازید سام (فردوسی)