معنی نقود
نقود
((نُ))
جمع نقد
تصویر نقود
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با نقود
نقود
نقود
نقدها، پول و بهاها، جدا کردن پولهای خوب از بد، سره کردن ها، جمعِ واژۀ نقد
فرهنگ فارسی عمید
نقود
نقود
جمع نقد
فرهنگ لغت هوشیار
نبود
نبود
عدم حضور، فقدان، غیاب، عدم
فرهنگ واژه فارسی سره
نمود
نمود
تجلی، جلوه
فرهنگ واژه فارسی سره
رقود
رقود
خفتن، خوابیدن
فرهنگ لغت هوشیار
اقود
اقود
خوار، رام، شتردراز گردن، اسپ دراز گردن، زفت (بخیل)، دراز کوه
فرهنگ لغت هوشیار
حقود
حقود
کینه ور
فرهنگ لغت هوشیار
نمود
نمود
نمودن، نما، نشان، رونق
فرهنگ فارسی عمید
حقود
حقود
حِقدها، کینه ها، جمعِ واژۀ حِقد
فرهنگ فارسی عمید